ایجاد انگیزه[1]
در روایات اهلبیت (ع) بشارتهای متعددی برای دوران ظهور امام عصر (عج) بیان شده است. یکی از بشارتها و زیباییهای ظهور، «فاطمه شناسی» است، به این معنی که حضرت فاطمه (س) فقط قبرشان مخفی نمانده است؛ بلکه حضرت زهرا (س) تاکنون شناخته نشده است و زیبایی ظهور این است که مادر را به ما معرفی میکند.
از این رو زیارتنامه حضرت زهرا (س) علامت سؤالهای زیادی را به ذهن تداعی میکند و دو علامت سؤال «المخفیه قَبْرِهَا» و «الْمَجْهُولَه قَدَّرَهَا» تداعی کننده، مظلومیت حضرت زهراست، چراکه پاره تن رسول خدا پیامبر خاتم (ص) در غربت و تنهایی هم قبرش مخفی باشد و هم قدر و منزلتش؟
در مخفی بودن قبر حضرت زهرا (س) اسرار و اهدافی است که خود حضرت زهرا (س) بدان وصیت نمودند، اما رویکرد اهلبیت (ع) درباره قدر و منزلت آن بانوی بزرگوار، تلاش برای شناخت آن حضرت و الگو گرفتن و الگودهی از سیره و سبک زندگی آن حضرت است.
زیبایی ظهور امام عصر (عج) در این است که با رشد عقل و معنویت این ظرفیت در انسان ایجاد شود که حضرت فاطمه (س) را بشناسیم؛ بنابراین مهمترین دغدغه عزاداران فاطمی در ایام فاطمیه، دعا برای ظهور باشد؛ زیرا مهمترین دغدغه امام زمان (ع) ظهور است و مهمترین دعا نیز دعا برای فرج است.
ما میخواهیم در این جلسه زندگی حضرت زهرا (س) را از زاویه دیگری نگاه کنیم تا درسهایی از سیره آن حضرت را برای خود و دیگران بگیریم؛ و آن زاویه معلم بودن حضرت زهرا (س) است.
خود امام عصر (ع) در روایتی میفرمایند: «وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[2]؛ دختر رسول خدا (ص) برای من الگوی نیکی است»
یکی از نقشهای فاطمه (س) در زندگی نقش معلمی و نقش تربیت بوده است. در حقیقت عالم دنیا پر است از معلمهایی که هریک به نوعی درسآموزی میکنند. پدر و مادر برای فرزندان معلمند، رفیق برای رفیق معلم است. با توجه به این نقش، از دیدگاه معلم بودن به زندگی حضرت زهرا (س) نگاهی میاندازیم تا بتوانیم در این بُعد نیز حضرت را الگو خود قرار دهیم. تا بدین وسیله، شناخت حضرت در این فصل از زندگی نیز صورت پذیرد.
معلمی حضرت زهرا (س) در چند بعد قابل بررسی است:
الف) معلم نمونه
ب) شاگردان نمونه
متن و محتوا
الف) معلم نمونه
در کتب آسمانی پیامبران الهی به عنوان مربیان شاخص مطرح شدهاند و پیامبر اسلام (ص) نیز در صدر این معلمان بشریت است و ویژگیهای او شاخصهای مربیان برتر خواهد بود. حضرت زهرا (س) نیز به عنوان یک معلم موفق و الگو خود مصداقی از معلمان شایسته است.
پیامبر اسلام (ص) در روایتی میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِیّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَ [هُ] حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ هُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ فِی أُمَّتِی مَنِ اهْتَدَى بِهِمْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ[3]؛ خداوند متعال علی و همسر و فرزندانش را حجت مردم قرار داده و آنان درهای علم و آگاهی در میان امت من هستند. هر کسی به آنان تمسک نماید به راه راست هدایت یافته است.»
در قرآن کریم برای معلمان و مربیان نمونه شاخصهایی در نظر گرفته شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره میگردد:
۱. معلمی و مربیگری برای خدا
دلسوزی واقعی معلم و مربی آنگاه معنا پیدا میکند که کار برای مادیات نباشد، اگر یک مربی، غمخوار و دلسوز متربیان و جامعه خود نباشد، اهمیت زیادی برای آنان قائل نمیشود و عاقبت و سرنوشت آنان، برایش ارزش زیادی نخواهد داشت. قرآن کریم در توصیف پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرماید: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ[4]؛ از خود شما پیامبری به سویتان آمده که رنج کشیدن شما برایش سخت است.»
روزی میان یک زن مؤمن و یک زن کافر، مشاجرهای بر سر دین پیش آمد. این موضوع خدمت حضرت فاطمه (س) مطرح شد. آن حضرت استدلال زن مؤمن را تأیید و تشریع نمود. در نتیجه او بر رقیب خود پیروز شد و از این پیروزی شادمان گشت.
حضرت زهرا (س) به آن زن مؤمن فرمود: «بدان که شادی فرشتگان به واسطه پیروزی تو بر او بیش از خوشحالی توست. خداوند به فرشتگان فرمود: به جهت پشتیبانی فاطمه از آن زن، هزار هزار درجه در بهشت برین بیش از آنچه برای این زن تعیین شده، برایش منظور دارید و این را ملاکی قرار دهید که هر کس به کمک یاران حق بشتابد و راه پیروزی آنان را هموار سازد، هزار هزار مرتبه بیش از پاداش مقرر به او عطا شود.»[5]
در توصیف حالات پیامبر گرامی اسلام (ص) در آیات متعددی قرآن آمده است که آنقدر غمخوار مردم بودند که به خاطر اصرار آنان بر گمراهیشان، چنان غمگین میشد که نزدیک بود از بین برود. در سوره شعراء آمده است: «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤْمِنِین[6]؛ نزدیک است که به خاطر ایمان نیاوردن مردم، به خاطر غم و اندوه خود را هلاک کنی.»
۲. مهربانی و دلسوزی برای هدایت دیگران
مهربانی صفتی قلبی است که وجودش در مربی لازم است. مربی نامهربان راه به جایی نخواهد برد.
در ادامه آیه قبل، به عنوان وصف دیگر پیامبر (ص)، چنین میگوید: «حَرِیصٌ عَلَیْکُم؛ او اشتیاق زیادی برای هدایت شما دارد.» و در پایان آیه چنین آمده است: «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیم؛ او (پیامبر) نسبت به کسانی که راه حق را پذیرفته و اهل ایمان شدهاند، بسیار مهربان است.»
حضرت زهرا (س) نیز این صفت را از پدر بزرگوارش به ارث برده بود و خود نماد هنرمندی در آن میباشد.
نقل شده که مردی همسرش را به نزد حضرت فاطمه (س) فرستاد تا از ایشان سؤال کند که آیا او از پیروان و شیعیان آن حضرت محسوب میشود یا نه؟ حضرت زهرا (س) فرمود: «به شوهرت بگو اگر به آنچه خواسته و هدف ماست عمل میکنی و از آنچه ما نهی میکنیم، بیزاری میجویی، بدان که از شیعیان ما خواهی بود. در غیر این صورت نه.»
زن جواب را به شوهر خود رساند. مرد از این پیام بسیار ناراحت شد با خود گفت: وای بر من! در امان ماندن از گناه بسیار مشکل است، پس من اهل جهنم هستم و همیشه در آن خواهم ماند. آن زن جریان اندوه شوهر خود را برای فاطمه زهرا (س) تعریف کرد. آن حضرت فرمود: «به او بگو آن طور که تو فکر میکنی نیست، زیرا پیروان ما بهترین اهل بهشت هستند، ولی هر کس ما و دوستان ما را دوست داشته و با دشمنان ما دشمن باشد و قلب و زبانش نیز با ما همراه باشد، ولی امر ما را اطاعت نکند و از آنچه نهی نمودهایم پرهیز نکند جزو رهروان ما محسوب نمیشود. با این وجود، شیعیان ما در بهشتند، لیکن پس از آنکه گناهان و آلودگیهای آنان به واسطه زحمت و رنج فراوان در دنیا یا در قیامت پاک شود. پس به وسیله محبتی که به ما دارند، در بهشت به حضور ما میرسند.»[7]
۳. استفاده از ظرفیتها و فرصتها
مربی مؤمن باید شبانهروز در فکر امور مربوط به متربیان خود بوده و از هیچ تلاشی فروگذار نکند و زمان برای او مطرح نباشد و هر وقت که لازم شد، وظیفه معلمی خود را به جا آورد.
حضرت نوح (ع) در شرح وظیفه خود چنین میگوید: «قَالَ رَبِّ إِنیِ دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَ نَهَارً[8]؛ خداوندا! من شبانه روز مردم را به سوی تو دعوت کردم.»
نقل شده: یکی از نوادگان امرؤالقیس شاعر، شنید که مردی در مکه و مدینه ادعای نبوت کرده و کلامی را برای مردم میخواند که بشر از آوردن مثل آن عاجز است. پس به سمت مدینه به راه افتاد و پرسید: چه کسی در نزد مردی که ادعای نبوت کرده، محبوبترین مردم است؟
گفتند: دخترش که نامش فاطمه است. پس او به خانه فاطمه آمد.
زمانی که به خانه فاطمه (س) رسید، فاطمه (س) را در حال نماز یافت. پس نشست تا بشنود که در نمازش چه میخواند. آن روز حضرت سوره زلزال را در نمازش خواند. زمانی که آن حضرت از نماز فارغ شد، آن زن به او گفت: چرا اشعار جدم را همانگونه که هست نمیخوانی؟!
فاطمه (س) گفت: جدّ تو کیست؟ زن گفت: امرؤ القیس است. او ابیات زیادی دارد و چند بیت را که شبیه آیات سوره زلزال بود، خواند و گفت: اگر اشعار جدّ مرا میخوانی، آنها را ناقص نکن و تغییر مده.»
فاطمه (س) فرمود: «آنچه که خواندم شعر نبود؛ بلکه کلام خداوند بود که جبرئیل امین آن را برای پدرم آورده است.» پس زن گفت: بعضی از آیاتش را که مشتمل بر بلاغت و فصاحت است، برایم بخوان. فاطمه (س) فرمود: همه قرآن در نهایت فصاحت و بلاغت است. پس زن گفت: فصیحترین آنها را برایم بخوان.
حضرت زهرا (س) این آیه را برای او خواندند: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[9]
دختر امرؤالقیس گفت: پدرم نیز ابیاتی درباره زندگی و قصاص دارد، ولی با این فصاحت و بلاغت نیست. باز هم از این کلمات برای من بخوان. حضرت زهرا (س) این بار آیه زیر را برای او قرائت نمودند:
«وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ»[10]
در این هنگام او شهادتین بر زبان جاری نمود و مسلمان شد و گفت: شهادت میدهم که این کلام، کلام بشر نیست.[11]
اینکه معلمی بتواند با تلاوت چند آیه متناسب با ظرفیت و خواستههای دیگری، او را به سوی اسلام دعوت کند و او را تحت تاثیر قرار دهد، از هنرمندی این مربی است و این مسئله کار همگان نمیباشد.
ب) شاگردان نمونه
حضرت فاطمه زهرا (س) برای تمام فرزندان و اهل بیت خود مربی و راهنما بودند. به این معنا که حرکت امام حسین (ع)، امام صادق (ع) و فعالیتهای امام رضا (ع) و امام هادی (ع) همه الگو گرفته از زندگی فاطمه زهرا (س) است.
بنابراین ائمه (ع) و فرزندان حضرت زهرا (س) اولین شاگردان حضرت میباشند که از آن حضرت سرمشق گرفته و مایه خیر و برکت برای همگان بوده و هستند.
درسآموزی و الگوبرداری از سیره حضرت زهرا (س) در زندگی نزدیکان حضرت نیز به خوبی مشاهده میشود. به نحوی که این افراد نیز علاوه بر مشاهده سیرت حضرت زهرا (س)، پیامرسان و راوی احادیث آن حضرت به نسلهای بعدی بودند. برخی از این شاگردان نمونه عبارتند از:
۱. حضرت فضه
حضرت زهرا (س) با همه بزرگواری و مقام و منزلتی که در پیشگاه خدا داشت، کار خانه را خود انجام میداد و تا مدتها خدمتکار نداشت. روزی پیامبر (ص) زنی را که در یکی از جنگها اسیر شده بود، نزد فاطمه (س) آورد و دست او را در دست آن حضرت گذاشته، فرمود: ای فاطمه! این زن در خدمت توست، او اهل نماز است. سپس درباره او سفارش کرد: فاطمه نگاهی به صورت پیامبر کرد و چنین گفت: کار خانه را تقسیم میکنیم؛ یک روز من کار میکنم، یک روز او.[12]
اشک در چشمان پیامبر (ص) حلقه زد سپس فرمود: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»[13]
«ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم»[14]
آن حضرت نه تنها خدمتکار خود را به زحمت نمیانداخت، بلکه گاهی در انتخاب نوع کار از او سؤال میکرد تا هر کاری که بیشتر دوست دارد بپذیرد. روزی به او فرمود: شما خمیر میکنی یا نان میپزی؟ او در جواب عرض کرد: خمیر کردن و آوردن هیزم به عهده من باشد. سپس آماده انجام آن شد.[15]
این خدمتکار «فضه» دختر پادشاه هند بود. فضه زنی زیبا، شیرینسخن، دانشمند و بامعرفت بود و در علم شیمی و تبدیل فلزات، تخصصی چشمگیر داشت. همیشه در حال خواندن قرآن بود و حتی سؤال مردم را با آیه قرآن جواب میداد.[16]
در خانه حضرت فاطمه (س) وظایف خود را با خلوص و صداقت کامل انجام داده، با اهل خانه همراه و یکدل بود؛ چنانچه آنها گرسنه بودند، او نیز گرسنه بود و چنانچه تشنه بودند او نیز تشنه؛ اگر آنها نمیخوابیدند او نیز خواب را از چشمان خود میگرفت؛ با خاندان حضرت علی (ع) سه روز روزه گرفت و مشمول آیه «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»[17] شد؛ از خوراک بهشت بهرهمند گردید و امیرالمؤمنین علی (ع) برای او دعا نمود و فرمود: «اللهُمَ بَارِکْ لَنَا فِی فِضَتِنَا[18]؛ خداوندا، به فضه ما برکت عنایت فرما!»
این بانوی بزرگوار، با تمام وجود، در خدمت پنج تن آل عبا، بود و همیشه میل قلبیاش، رضایت آنها بود و آن را بر میل و رضای خود، ترجیح میداد. دائما از فیض وجود زهرا (س) بهرهمند و از کلام ایشان استفاده میکرد و در این راستا، درسهای زیادی از حلم و بردباری و شکرگزاری و تحمل رنج و مصیبتهای دنیا گرفت و در عبادات و اطاعات خدای متعال، چون سیده زنان عالم، اهتمام زیاد داشت و همه جا در شدت محنت و مصیبت آن خانواده، سهیم و شریک بود.
در جریان بیعت گرفتن اجباری از امیرالمؤمنین علی (ع) نخستین کسی بود که برای دفاع از ولایت از خانه حضرت زهرا (س) بیرون آمد و از هیچ کوششی در راه حمایت و احقاق حق خاندان پیامبر (ص) دریغ نکرد. وی در کربلا نیز با زینب کبرا (س) همراه بود.
۲. اسماء بنت عمیس
اسماء دختر عمیس بن معد بن حارث، - خواهر میمونه، همسر رسول اللّه (ص) است که با جعفر طیار ازدواج کرد و پس از مسلمان شدن، با او به حبشه مهاجرت کرد و پس از چند سال، در روز فتح خیبر، به همراه جعفر وارد مدینه شد.
پس از شهادت جعفر، با ابوبکر (صحابی رسول اللّه) ازدواج کرد و محمدبن ابی بکر را به دنیا آورد. پس از فوت ابوبکر، همسر امیرالمؤمنین (ع) شد. اسماء از سبقت گیرندگان در اسلام آوردن بود که با رسول خدا (ص) بیعت نمود. وی بانویی فداکار، خانهدار، وظیفه شناس و پرکار بود.[19]
اسماء از هنگامی که به مدینه وارد شد، همواره برای حضرت فاطمه (س) چون مادری مهربان بود؛ به گونهای که آن حضرت، وصیتهایش را به او فرمود و اسماء بنا به خواسته ایشان تابوتی ساخت تا هنگام تشیع جنازه، بدن مبارکش پیدا نباشد.
همچنین طبق وصیت فاطمه زهرا (س)، در شستن بدن مطهر آن حضرت، به حضرت علی (ع) کمک کرد.[20] پیامبر (ص) همواره او و خواهرانش را تمجید میکرد و فرمود: «رَحِمَ اللّه ُ اخواتٍ مِن أهلِ الجَنّةِ فَسَّماهُنَّ أسماءَ بنتَ عُمَیسٍ الخُثْعَمیّةَ، امَ الفَضلِ[21]؛ خدا رحمت کند خواهرانی از اهل بهشت را: اسماء بنت عمیس، ام فضل.»
چه شد که اسماء به این درجات دست یافت؟ او دلداده خاندان رسالت و شاگرد و پیرو واقعی زهرا و علی (ع) بود.
۳. حضرت ام سلمه
ام سلمه (هند)، همسر عبداللّه بن عبد الاسد مخزوم (ابوسلمه)، از اولین گروندگان به اسلام و از اولین زنان مهاجر بود. او به همراه همسرش دو مرتبه به حبشه مهاجرت کرد. وی زنی با وفا و با محبت بود. شوهرش در سال چهارم هجرت از دنیا رفت. سپس رسول خدا (ص) او را به ازدواج خود درآورد.
پس از رحلت فاطمه بنت اسد، رسول خدا (ص) سرپرستی فاطمه زهرا (س) را به امسلمه واگذار فرمود. او میگفت: «کُنْتُ أدأَبُ فاطِمةَ و هِیَ اُدَئّبُ مِنّی؛ (پندارند) که من فاطمه را ادب میکنم، چنین نیست، او معلم من است».
ام سلمه در هرحال، در جان نثاری برای حضرت فاطمه (س) کوتاهی نکرد و برای شهادتی که درباره فدک، به نفع حضرت زهرا داد، یک سال خرجی او را قطع شد.[22] امام صادق (ع) او را از با فضیلتترین همسران رسول خدا (ص) پس از خدیجه معرفی فرمود.[23]
نزدیک به ششصد حدیث از امسلمه در کتابهای معتبر حدیثی اهل سنت و شیعه نقل شده است که وی از رسول خدا (ص) و فاطمه زهرا (س) و ابوسلمه روایت کرده است.
فضه، شاگردی است که سالهای سال فقط بر اساس آیات قرآن صحبت کرده و ثابت نمود، زن اگر قدر خود را بداند و موقعیت انسانی خویش را حفظ کند و از تعالیم عالیه اسلام برای رشد و تربیت خود بهره بگیرد، در حد توان خویش مریمی پاک، خدیجهای با کرامت و زینبی شایسته و مقامی در خور حریم حضرت حق خواهد یافت و گرنه همچون مردانی که راه ناسپاسی پیموده و به نعمتهای حق کافر شدند و سر از هدایت پروردگار پیچیدند، دچار خرابی دنیا و آخرت خواهند شد.[24]
گریز و روضه
یکی از دورههای آموزشی که حضرت زهرا (س) به عنوان معلم نمونه برگزار کرد، دوره «امامت و ولایت شناسی» است.
آن حضرت برای تبیین موضوع مهم امامت، تلاش فراوان نمود. گریهها و ندبههای این بانوی بهشتی بالاترین فریاد و دفاع از مقام امامت بود. حکومت و حاکمان جور میخواستند، حضرت زهرا (س) را از مسجد رسول خدا (ص) که محل تجمع مردم بود، دور سازند؛ ولی صدیقه طاهر (س) به رغم هیئت حاکمه، به اعتراض خویش در قالب حزن و اندوه ادامه داد و از خانهاش به بقیع در زیر درختچهای مأوی گزید. هنگامی که آن درخت را قطع نمودند، امام علی (ع) سایبانی به نام «بیتالاحزان» ساخت و حضرت زهرا (س) در آنجا قرار گرفت.
میکنم با اشک خود در بیت الاحزانم قیام بهر یاری امام
زندگی را میکنم با گریه بر دشمن حرام بهر یاری امام
تصور کنید، حضرت زهرا (س) به سوی بیابان میرود و ساعتها در غربت و تنهایی گریه میکند و اشک میریزد، بعد هم کسی نیست حضرت را دلداری دهد
آنکه بعد از پدرش در همه جا تنها بود نور چشمان نبى، فاطمه زهرا بود!
گل مینوى بهشتى به جوانى پژمرد آنکه عطر نفسش، بوى خوش گلها بود
پاره جسم نبى را ز جفا آزردند مأمن فاطمه، بیت الحزَن صحرا بود!
اما یا حضرت زهرا (س) در بیت الاحزان شما، حداقل سایبانی بود زیر سایه مینشستید و گریه میکردید؛ اما بیتالاحزان اهل بیت امام حسین (ع) خرابه شام بود. سقفی نداشت و آنها را از گرما و سرما محافظت نمیکرد؛ به طوری که صورتهایشان پوست انداخت.
منهال میگوید: امام زینالعابدین (ع) را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند نی، خشک و خون از آنها جاری بود. رنگ شریفش زرد شده بود. پرسیدم آقا! کجا میروید؟ فرمود: جایی که ما را منزل دادهاند، سقف ندارد. آفتاب ما را گداخته است.»[25]
همین خرابه بیت الاحزان کودکی سه ساله شد که ناله میزد:
بیت الاحزان مرا امشب صفا دادی پدر با وصال خویشتن قلبم صفا دادی پدر
از آتش هجران تو یک شب نه هر شب سوختم خوش به من در کودکی درس وفا دادی پدر
بر عزاداران خود امشب به ویران سر زدی اجر نیکویی بر این صاحب عزا دادی پدر
منابع
[1]. روش ابهام در موضوع.
[2]. بحار الأنوار، ج53، ص 180.
[3]. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 76.
[5]. بحارالانوار، ج 2، ص 8.
[7]. فاطمه بهجة قلب المصطفی، ص 298.
[11]. الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء (س)، ج ۲۱، ص ۱۲8.
[12]. احقاق الحق، ج 10، ص 277.
[15]. احقاق الحق، ج 10، ص 276.
[16]. مناقب آل ابیطالب (ع)، ج 3، ص 343.
[18]. الثاقب فی المناقب، ص 281.
[19]. الطبقات الکبری، ج 8، ص 282.
[20]. الاستیعاب، ج 4، ص 1897.
[21]. الخصال، ج 2، ص 363.
[22]. ریاحین الشریعه، ج 2، صص 25 و 294.
[23]. الخصال، ج 2، ص 419.
[24]. نظام خانواده در اسلام، ص 122.
[25]. امالی للصدوق، مجلس 31، ح 4.