به گزارش پایگاه تخصصی مسجد چند دهه از آن زمانی که گفته می شد فاصله بین نسلها حدود پانزده سال است می گذرد. یعنی والدین و متولیان دینی و فرهنگی باید هر پانزده سال خود را به روز میکردند تا جوابگوی دغدغه ها و نیازهای نسل نو باشند. رفته رفته این فاصله به سه سال تقلیل پیدا کرد. امروز اما همگان اذعان دارند برای پاسخ به نیازهای نسل کنونی باید لحظه به لحظه خود را با مطالعه و تحلیل و کسب مهارت به روزرسانی کنیم.
در خصوص مواجهه با این حقیقت اجتماعی با دکتر علی ربانی خوراسگانی عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان که در جامعه شناسی دین و روش تحقیق کیفی در علوم اجتماعی و نیز در حوزه نظریه های جامعه شناسی، جامعه شناسی معرفت فعالیت چشمگیری دارند صاحب تالیفاتی مانند اصول و مبانی آموزش شهروندی، دین در علوم اجتماعی، مطالعه ای جامعه شناختی در مورد وضعیت مبلغان دینی در اصفهان، نقد و بررسی متون علوم اجتماعی هستند گفتگویی ترتیب دادهایم که تقدیم خوانندگان محترم میکنیم.
گسست نسل در خانواده را چگونه تعریف میکنید؟
در علوم اجتماعی درباره گسست نسلها (generation gap) تحقیقات بسیاری صورت گرفته است. این واژه به تفاوت نسلها از جهت معیارهای اجتماعی مختلف مثل ارزشها، هنجارها، رفتارها و حتی فرهنگ اشاره دارد. در این سالها در کشور ما هم پژوهشهای دقیق و مفیدی در این رابطه انجام شده است. پایاننامههای مرتبط و خوبی هم کار شده است که نتایج آنها حتما باید مطالعه شود.
گسست نسل با تفاوت نسل در خانواه چه فرقی دارد؟ وضعیت کنونی جامعه ما مصداق کدام یک از این موارد است؟
در رابطه با این پرسش مهم که وضع موجود، مصداق کدام حالت است؛ اجماعی وجود ندارد. برخی به تفاوت، برخی به گسست و حتی افرادی به انقطاع نسلها قائل هستند. انقطاع نسلها شدیدترین حالت در این طیف است که ارزشهای دو نسل کاملا ضد هم باشد. متأسفانه حتّی درباره اینکه تفاوتها و گسستها در کدام مؤلفههای فرهنگی رخ دادهاند، نیز تحقیق جامعی صورت نگرفته است. البته اطلاعات نقطهای مفیدی مانند پایاننامهها وجود دارد که لازم است همه این موارد بررسی و جمعبندی شوند.
شما بر اساس مطالعاتتان کدام مصادیق را مهمتر میدانید و وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر میرسد بیشترین بحث و حساسیت به مؤلفههای باور، مناسک دینی و دینداری اختصاص دارد. نکته جالب این است که از جهت باورها به خصوص باورهای دینی، گسست میان والدین و فرزندان شدید نیست. برای مثال در پایاننامهای که اخیرا گسست نسلی ارزشی میان مادران و دختران را در مشهد بررسی میکرد، این نتیجه مشاهده شد که نسلها در باورهایی مثل خدا، قیامت و... تفاوت چندانی ندارند. ولی در بعد رفتاری و مناسک دینی مثل حجاب دختران، پایبندی به روزه و نماز و اعمال عبادی، نسل جوان با نسل قبل فاصله بیشتری دارد.
در عین حال، به نظر من مهمترین مؤلفه فرهنگی، ایمان دینی است. تعمیق ایمان باید جز اهداف ما باشد. مخالفان ایمان دینی درباره ابعاد و ویژگی های ایمان دینی تأمل داشتهاند و میبینیم که آن را مورد هجمه قرار دادهاند. ولی ما متأسفانه هنوز شناخت درستی از ماهیت و ابعاد ایمان نداریم.
چه عواملی منجر به گسست نسلها از بُعد ایمان میشوند؟ البته شما فرمودید که این گسست هم اکنون شدید نیست ولی رو به افزایش است.
به نظر میرسد دو عامل سبب پیدایش شرایط گسست در این موضوع میشود:
نخست، ویروسهای تضعیف ایمان بسیار متنوع هستند.
دوم، فعالیتهای مقابل این ویروسها از طرف متولیان فرهنگی- از جمله مساجد- ضعیف است.
قبل از هر چیز ما باید شناخت و توصیف دقیقی از وضعیت موجود به دست آوریم. باید تحقیقات علمی و تخصصی صورت گیرد تا دریابیم که چقدر خدا و ایمان در زندگی جوانان، نقش واقعی ایفا میکنند؟ مهمترین پرسش این است که سبک زندگی فرد تا چه حد با ارتباط او با خدا پیوند دارد؟ تاکنون نشناختن شدت بیماری و مقادیر کم درمان شرایط را پیچیده نموده است؛ زیرا بسیاری از جوانان و نسل جدید نسبت به فعالیتهای فرهنگی و درمانها مقاوم شدهاند. یعنی نه تنها برخی از روشها و اقدامات رایج فایدهای ندارد، بلکه مثل استفاده از دوز کم دارو در مقابل بیماری ویروسی یا عفونی، باعث مقاومت منفی برخی جوانان در مقابل همه فعالیتهای فرهنگی حتی فعالیتهای قوی و خوب شده است.
در واقع شما معتقدید گاهی ضعف در عملکرد فرهنگی صرفا باعث بیاثری آن نمیشود، بلکه آسیبزا هم هست؟ در چنین شرایطی دغدغهمندان و دلسوزان فرهنگ چه وظیفهای دارند؟
هدف اصلی در این زمینه باید تقویت و تعمیق باورها یا همان ایمان افراد باشد. برای تقویت ایمان نیز آگاهی و بصیرت لازم است. بصیرت کم، سبب میشود فرد نتواند در مقابل امور جذابی که ایمان را تضعیف میکنند مقاومت کند. هدف اصلی ما باید تقویت افراد در برابر ویروسهای تضعیف ایمان باشد. ما باید درک کنیم که این هجمهها با ابزارهای عالمانه و جذابی طراحی شدهاند. پس باید متناسب با بیماری فرهنگی و ویروسهای قوی آن عمل کنیم. من تصور نمیکنم جهتگیریهای کنونی با چنین هدفی باشد. اگر به واقع ما چنین هدفی داشتیم، پیش از هر چیز برای شناخت بیماریهای فرهنگی تلاش میکردیم. رفتار ما گاهی چنان است که گویی سرطان را یک سرماخوردگی ساده دانستهایم. بسیاری اوقات در مسألهشناسی فرهنگی تا این حد سطحی رفتار میشود.
مسجد به طور خاص، به عنوان یک تشکل دینی، چه ظرفیتهایی برای ترمیم گسست نسل و مقابله با تضعیف باورها دارد؟
مساجد میتوانند یک منطقه امن و قرنطینه ایجاد کنند که اهل مسجد را در مقابل این فضای آلوده محافظت کند. ولی این منوط به شناخت صحیح از جایگاه مسجد در بستر کلّی فعالیت فرهنگی است.
رهبر معظم انقلاب، در این خصوص تعبیر مفیدی دارند. اجازه بدهید برای توضیح منظورم از آن کمک بگیرم. ایشان معتقدند که ما در شرایط کنونی باید جهاد کبیر انجام دهیم. آیه 52 سوره فرقان میفرماید: «فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَ جاهِدهُم بِه جِهادًا کَبیرًا». سوره فرقان در مکه نازل شده است؛ در شرایط مکه قتال و جهاد نظامی موضوعیت ندارد. بلکه شرایط ضعف در جنبههای فرهنگی و ایمانی است. خداوند میفرماید در حوزههای مختلف از کافران اطاعت نکنید و بدین وسیله با آنها جهاد کبیر داشته باشید.
مقام معظم رهبری معتقدند جهاد کبیر باید اکنون نیز سرلوحه همه تلاشهای ما باشد. بهخصوص که تمام مخالفتهای گوناگون، حتی اقتصادی و نظامی با اسلام و انقلاب، در نهایت هدفی فرهنگی دارند و میکوشند فرهنگ ما را غیر مؤمنانه کنند. پس جهاد کبیر در عرصه فرهنگ را باید تحلیل کرد. به نظر میرسد تبیین، یکی از مهمترین مصادیق این مجاهدت است. تبیین یعنی عمق دادن به ذهنها و رسوخ در اعماق فکر و اندیشه.
متولیان امر مسجد چگونه میتوانند در این جهاد پیشتاز باشند؟
به نظر من، ما ابتدا باید شرایط فرهنگی جامعهمان را تبیین کنیم. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، بصیرت فرهنگی به دست آوریم. این بصیرت به کار تخصصی و علمی نیاز دارد. با فهم دَمدستی نمیتوان شدت و نوع آسیب را درک کرد، یا دانست که کدام بیماری خطرناکتر است و کدام یک را باید در اولویت درمانی قرار داد. چنین آسیبشناسی نیازمند حرکت عالمانه است. اگر مسجد میخواهد محافظ جوانان در این هجمه باشد، ابتدا باید به مقام تشخیص برسد. همین افرادی که در مرکزیت امور مساجدند و به فعالیتهای آن سامان میدهند و دسترسی دارند، ظرفیت بالایی جهت انتقال دانش فرهنگی لازم به مساجد دارند. این گونه افراد ابتدا باید کشف کنند که علمای حقیقی فرهنگ چه کسانی هستند؟ باید ایشان را شناخت و مثل پزشکی متخصص، از ایشان درد و درمان را پرسید.
در مرحله بعد، برای جهاد کبیر به یک نقشه کلّی و جامع نیاز داریم. سپس باید جایگاه هر نهاد از جمله مساجد در آن تعیین شود و با دانش تخصصی فعالیت کنند. وظیفه شناخت مسائل از جمله گسست فرهنگی به عهده کسی است که دغدغه فرهنگ ایرانی-اسلامی دارد و تلاش علمی لازم را نیز انجام میدهد.
نقش فضای مجازی را در تضعیف باورها و نیز مقابله با آن چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر ما شاهد تأثیر فضاهای مجازی هستیم، به این دلیل است که فعالیتها در آن بر شناختی علمی مبتنی است. ما نیز برای مدیریت و احیاناً مقابله با آن به شناخت علمی نیاز داریم. بعد از شناخت باید تصمیم بگیریم که چه باید کرد؟
در زمانه کنونی و با تغییراتی که رخ داده است، آیا مسجد میتواند در کاهش مسائل فرهنگی نقش جدی ایفا کند؟
بله؛ ولی مشروط بر اینکه طبق مباحث قبلی، یک شیوه و مدل قوی برای جهاد داشته باشیم. تا پیش از آن، حداقلیترین و فوریترین کاری که میتوان انجام داد این است که مساجد موفق، به صورت علمی بررسی شوند و دلایل و شیوههای موفقیتشان استخراج شود تا تجربه و دانش ایشان به همه مساجد انتقال یابد. همچنین یک هدف راهبردی ما در مساجد باید پویایی و بهروز شدن باشد. این هم یک هدف جدی است و نیازمند تأمل است. در هرحال نمیتوان بدون فکر و تأمل به راه حل واقعی رسید.