پایگاه تخصصی مسجد: معاونت فرهنگی مرکز رسیدگی به امور مساجد، بهمناسبت فرارسیدن ایام اربعین شهادت سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) اقدام به تولید مجموعه «فیش منبر ویژه اربعین حسینی» کرده است که از این پس هر روز یک قسمت از این مجموعه در پایگاه تخصصی مسجد منتشر خواهد شد و در ادامه نیز دهمین و آخرین قسمت از این مجموعه با موضوع «زیارت اربعین و حمایت از دین اسلام» در اختیار علاقهمندان مکتب اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) قرار میگیرد.
همچنین فایل WORD و PDF این مجموعه نیز در کانال تلگرامی محراب معاونت فرهنگی مرکز رسیدگی به امور مساجد به نشانی https://telegram.me/mehrabonline قابل دریافت خواهد بود.
ایجاد انگیزه[1]
روزی حضرت داود (ع) از محلی عبور میکرد، چشمش به گروهی از بچهها افتاد که مشغول بازی بودند. نگاهش را چرخانید، پسربچهای را دید که غمگین و تنها در کناری ایستاده بود. به نزد او رفت و پرسید: نام تو چیست؟ گفت: «مات الدین» یعنی دین مُرد!
حضرت داود (ع) پرسید چه کسى این نام را بر تو نهاده است؟ گفت: مادرم.
داود به مادرش مراجعه کرده و گفت: اسم فرزندت چیست؟ جواب داد: مات الدّین، فرمود: چه کسى این اسم را براى او انتخاب کرده؟ گفت: پدرش، پرسید چرا؟ زن گفت: زمانی که این بچه هنوز متولد نشده بود، پدرش با رفقایش به سفر رفت. پس از مدتی همسفران او برگشتند و پدر این کودک نیامد و چون جویاى حال او شدم گفتند: از دنیا رفته است. گفتم: اموالش چه شد؟ گفتند: مالى باقى نگذاشت، پرسیدم آیا وصیتی کرده؟ گفتند: آرى، او از ما خواهش کرد که اگر بچهام به دنیا آمد، چه دختر باشد چه پسر، نام او را «مات الدّین» بگذارید.
من هم نام این فرزند را بنا به وصیت پدرش مات الدّین نهادم.
داود (ع) از زن سؤال کرد: آیا رفقایش را که با او همسفر بودند، مىشناسى؟ زن گفت: آرى، فرمود: مردهاند یا زنده؟ گفت: همه زنده هستند. گفت: پس مرا نزد آنها ببر. با یکدیگر به پیش آنها رفتند و داود (ع) همه آنها را از خانههایشان بیرون کشید و برخی از مأمورین مخصوص خود را خبر کرد و هر یک از این افراد را به یکى از آنها سپرد.
سپس حضرت داود (ع) رو به آنان کرد و فرمود: چه میگویید؟ آیا فکر مىکنید من نمىدانم با پدر این جوان چه کردهاید؟ اگر چنین باشد که من سخت کوتاهفکر خواهم بود! آنگاه فرمود: آنها را از یکدیگر جدا کنید و چشمانشان را ببندید. همین کار را کردند و هر یک را در کناری نگه داشتند و سر و صورتشان را با لباسهایشان پوشاندند. آنگاه خود در محلّ قضا و کرسى داورى قرار گرفت و از کاتب خود خواست تا اعترافات این افراد را یادداشت کند. مردم فراوانی نیز در اطرافش گرد آمده بودند.
حضرت داود (ع) خطاب به حاضران فرمود: هرگاه من تکبیر گفتم، شما هم با صدای بلند تکبیر بگوئید. سپس یکی از آن همسفران را صدا زد و در مقابل خود نشاند. چشمانش را باز نمود، بعد سؤالاتش را شروع کرد و پرسید: هنگامى که با پدر این کودک، از منزل خارج شدید، چه روزى بود؟ مرد گفت: در فلان روز و فلان ساعت، فرمود در چه ماهى بود؟ گفت: در فلان ماه، فرمود: تا کجا رسیده بودید که مرگ او فرا رسید؟
گفت: در فلان مکان. فرمود: مرضش چه بود؟ جواب داد: فلان بیمارى یا درد. فرمود: چند روز مرضش طول کشید؟ پرسید: در چه روزى مرد؟ و چه کسى او را غسل داد و کفن کرد؟ چه کسى بر او نماز خواند؟ و چه کسى او را در قبر نهاد؟ حضرت داود (ع) بعد از شنیدن جواب این سؤالها، تکبیر گفت و همه حاضران نیز با صدای بلند تکبیر گفتند.
این ماجرا همسفران دیگر آن مرد را به شک انداخت و آنان فکر کردند، رفیقشان همه آنچه اتّفاق افتاده را اقرار کرده و راز مرگ آن مرد، آشکار شده است.
پس حضرت داود (ع) فرمود: سر و روى او را بپوشانید و به بازداشتگاه اوّلش ببرید؛ آنگاه یکى دیگر از آنها را طلبید و در مقابل خود نشانید و روى او را باز کرد، و فرمود: تو فکر مىکنى که من از ماجرا آگاه نیستم، گفت: ای پیغمبر خدا! من یکى از این گروه بودم که از کشتن پدر این پسر ناراحت بودم. و بدین کلام اقرار کرد. بعد حضرت تکتک آن افراد را خواست و همه اقرار کردند که او را کشتهاند، سپس حضرت داود از اولین کسى که بازداشت شده بود و اقرار نکرده بود، نیز اقرار گرفت و خونبهای مقتول و اموالش را از آنها گرفت و به صاحبانش داد.
آنگاه داود (ع) به آن زن فرمود: از این پس فرزندت را عاش الدّین: دین زنده است، بنام.[2]
شبیه این داستان برای امیرالمؤمنین علی (ع) نیز اتفاق افتاده که آن حضرت نیز با الهام از قضاوت داود (ع) در این باره حکم نموده است.
متن و محتوا
همواره در طول تاریخ، دشمنان اسلام تلاش کردهاند تا چراغ پرفروغ دین اسلام را خاموش کنند و این دین آسمانی و جامع را از بین ببرند؛ اما این بیچارگان نمیدانند، همچنان که پدر «مات الدین» با گذاشتن رمز و رازی، پیام خود را به وارثانش رساند و همین پیام سبب انتقام از قاتلان او شد، اولیای دین اسلام نیز با معرفی برنامههای اثرگذاری، زمینه احیا و زنده نگهداشتن دین اسلام را فراهم کردهاند. برنامههای عمیقی که توانسته اند در طول 14 قرن گذشته همواره شعاع نور این دین را حفظ کنند.
یکی از این برنامههای رمزآلود و اثربخش که حامی و پشتیبان واقعی دین اسلام است، بزرگداشت اربعین و شرکت در مراسم بزرگداشت امام حسین (ع) است. ائمه (ع) با دوراندیشی و درایت خویش این مناسبت را به شیوههای گوناگونی برای مردم تشریح کردهاند و امت اسلامی و همگان را به این روز توجه دادهاند و یکی از اسباب تأکید بر شرکت در این مناسبت، «اعلام حمایت از دین اسلام» است.
اما امروزه این حمایت در شرایطی اتفاق میافتد که غرب و استکبار جهانی میکوشد به وسیله داعش، القاعده، جبهه النصره و دیگر گروههای تکفیری چهره واقعی اسلام ناب محمدی (ص) را پنهان کرده و با نشان دادن چهرهای مذموم و غیرواقعی، جهان را از روی آوردن به این دین مبین و روشنگر بترساند.
از این رو، شعاری که کمیته فرهنگی اربعین برای پیادهروی اربعین امسال در نظر گرفته، با توجه به جمله کلیدی است که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز عاشورا با آن رجز خوانده است: «واللهِ إنْ قَطَعتُمُ یَمِینِی إنِّی أُحَامِی أبَداً عَن دِینِی؛ به خدا سوگند (حتی) اگر دست راست مرا (هم) ببرید، همواره از دینم حمایت خواهم کرد.»
در این عبارت کوتاه و پرمعنا، لفظ «ابداً» آمده است، و این نکته به ما میفهماند که حمایت از دین و دینداران باید دائمی باشد، نه اینکه فصلی و مناسبتی باشد، و فقط در ایام اربعین و یا عاشورا از دین حمایت کنیم، بلکه یاری و حمایت از دین در هر زمان و هر مکانی بر ما واجب است.
اما اینکه «زائران کوی حسینی (ع) و شرکتکنندگان در اربعین چگونه میتوانند حامی و مدافع دین اسلام باشد»، سؤالی است که میخواهیم در ادامه به آن بپردازیم.
البته خداوند نیازی به یاری انسانها برای پشتیبانی از دین اسلام ندارد و روشن است که امر به یاری از باب نیاز و احتیاج به انسانها نیست؛ بلکه این طلب کردن برای امتحان مردم و اتمامحجت با آنان و باز گذاردن راه توبه و بازگشت است.
حضرت علی (ع) میفرمایند: «خداوند از روی خواری و ناچاری از شما نصرت و یاری نمیخواهد ... او از شما یاری خواسته در حالی که خود عزیز و حکیم است و سپاهیان آسمان و زمین به فرمان او هستند. نصرت خواهی خدا برای آن است که شما را بیازماید و بهترین عامل به نیکیها را مشخص سازد.»[3]
بنابراین برای سربلند بیرون آمدن از این امتحان الهی است، که چنین به مؤمنین دستور میدهد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّه»[4]
بر اساس آیات قرآن کریم، اگر کسی دین خدا را نصرت دهد، مورد حمایت و یاری خداوند قرار میگیرد:
«وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیز[5]؛ و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.»
خداوند متعال در آیه دیگری میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ[6]؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یارى کنید، شما را یارى مىکند و گامهایتان را استوار مىدارد.»
بدیهی است که منظور از یاری خدا، یاری دین اوست.
زائران اربعین و چگونگی حمایت از دین اسلام
نصرت و حمایت از دین الهی در ابعاد زیر محقق میشود:
1. حمایت و نصرت با مال
در طول تاریخ حمایت مالی و مادی فراوانی از دین اسلام شده است و همین حمایتها سبب پیشرفت و گسترش اسلام شده است.
حمایتهای مالی حضرت خدیجه (س) در راه حفظ دین اسلام، زبانزد خاص و عام است و این بانوی فداکار در این زمینه الگوی مردان و زنان مسلمان میباشد، حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر (ص)، داراییاش را به ایشان بخشید تا آن را هرگونه میخواهد مصرف کند. رسول گرامی اسلام (ص) در این زمینه میفرماید: «مَا نَفَعَنِی مَالُ قَطُّ مِثْلَ مَا نَفَعَنِی مَالُ خَدِیجَةَ (عَلَیْهَا السَّلَامُ)[7]؛ هیچ مالی به اندازه ثروت خدیجه (س) برای من سودمند نبود.»
مخیریق یکی از علماء دینی یهود بوده که در مدینه زندگی میکرده است. او ثروت فراوانی شامل باغات و نخلستانهایی داشته که همه را وقف دین اسلام نموده است.
مورخین میگویند: او پیامبر اسلام (ص) را میشناخت، و صفات و مشخصات وی را در آثار گذشتگان خوانده بود. از این رو به همراه عبدالله بن سلام عالم دیگر یهودی، به دیدار پیامبر (ص) آمده و اسلام آوردند.
مخیرق در جنگ احد شرکت کرد و از آنجا که این نبرد روز شنبه که روز تعطیل رسمی و مذهبی یهودیان بود، اتفاق افتاد، عدهای از یهودیان همین را بهانه کردند و از شرکت در جنگ خودداری نمودند. در این روز مخیریق در میان قوم خود فریاد برداشت: ای یهودیان، به خدای سوگند، شما به طور قطع میدانید که یاری محمد بر شما لازم و واجب است!
یهودیان گفتند: امروز، شنبه است، و در روز شنبه کار کردن و فعالیت داشتن حرام میباشد.
مخیریق گفت: دیگر شنبهای برای شما وجود ندارد و این رسم چون دیگر رسوم و آداب مذهبی یهود با آمدن اسلام نسخ شده است. آنگاه شمشیر خویش را به دست گرفت و به محضر پیامبر اکرم (ص) شرفیاب شد. او در احد وصیت کرد که اگر من در این جنگ کشته شدم، اموال من شامل باغات و نخلستانها و ... همه مال محمد (ص) است، و ایشان هر طور که صلاح دانست آنها را مصرف کند. او در آن روز کشته شد، و شربت شهادت نوشید.[8]
در زمان ما نیز اگر امکان آمارگیری از غذاها و پذیراییهایی که در ایام اربعین، صرف پذیرایی از زائران حسینی (ع) میشود، وجود داشته باشد، قطعاً میلیاردها تومان هزینه برپایی پاسداشت اربعین میشود. مردم عراق و شهرهای مرزی ایران، بدون هیچ چشمداشتی، درآمد سالانه کشاورزی، صنعت، تجارت و ... خود را در اختیار زائران حریم حسینی (ع) میگذارند.
اینها معتقدند امام حسین (ع) در راه یاری دین اسلام به شهادت رسیده و هرکسی در راه آن حضرت قدم بردارد، این نیز گامی در جهت حمایت و پشتیبانی از دین و رهبران دین اسلام است، از رو تکریم و احترام زائران اربعین را واجب دانسته و همین اعتقاد سبب حمایتهای مالی فراوان در اربعین شده است.
این سنت پسندیده حمایت مالی از دین و دینداران باید در میان کشور ما نیز نهادینه شود و مردم همانگونه که دغدغه نیازهای مادی فرزندان و اهلوعیال خود دارند، دغدغه حمایت و پشتیبانی مالی از دین نیز داشته باشند.
2. نصرت و حمایت با آبرو و جایگاه
یکی از ابعاد حمایت از دین اسلام، پشتیبانی و نصرت با ابرو و جایگاه است.
مثلاً اگر کسی در مقامی قرار دارد که میتواند در جهت ترویج و تبلیغ دین اسلام کمک کند، از کمکهای خود دریغ نورزد، اگر فردی میتواند در جایگاه خود به زائران خدمترسانی کند، از آبرو و جایگاه خود مایه گذاشته و در جهت رفاه حال زائران اربعین تلاش کند. اگر کسی میتواند از مؤمنان واقعی دستگیری کند، در این مسیر قدم بردارد.
على بن یقطین یکی از محبان اهلبیت (ع) است که هم داراى شهرت و شخصیت اجتماعى بوده و هم یکى از دانشمندان و رجال علمى زمان خود به شمار میرفته و تألیفاتى نیز داشته است.
او با استفاده از مقام و موقعیت اجتماعى و سیاسى که داشت، منشأ خدمات ارزندهای براى مسلمانان به ویژه شیعیان بوده است. او با موافقت امام کاظم (ع) وزارت هارون را پذیرفت و بعدها نیز چندین بار، قصد داشت استعفا دهد، ولى امام کاظم (ع) او را از این تصمیم منصرف کرده است.[9]
هدف امام از تشویق على بن یقطین به تصدى این منصب، حفظ جان و مال و حقوق مسلمانان و کمک به نهضت سرّى شیعیان بوده است.
امام کاظم (ع) خطاب به علی بن یقطین میفرماید: مقام تو، مایه عزت برادران (دینی) توست، و امید است خداوند به وسیله تو شکستگیها را جبران و آتش فتنه مخالفان را خاموش سازد.»
پسر على بن یقطین میگوید: امام کاظم (ع) هر چیزی لازم داشت یا هر کار مهمى که پیش میآمد، به پدرم نامه مینوشت که فلان چیز را براى من خریدارى کن یا فلان کار را انجام بده، ولى این کار را به وسیله «هشام بن حکم» انجام بده، و قید همکارى هشام، فقط در موارد مهم و حساس بود.
روزی علی بن یقطین از وضع خود به امام شکایت کرده و میگوید: آیا وضع و حال مرا میبینید (که در چه دستگاهى قرار گرفته و با چه مردمى سروکار دارم؟) امام فرمود: «خداوند مردان محبوبى در میان ستمگران دارد که به وسیله آنان از بندگان خوب خود حمایت میکند و تو از آن مردان محبوب خدایى.»[10]
3. حمایت و نصرت با جان
بالاترین نوع حمایت از دین و دینداران، حمایت جانی است. انسانها در این نوع حمایت، از گرانسنگترین سرمایه وجودی خود مایه میگذارند و بیشک چنین افرادی منزلت و جایگاه والایی در پیشگاه خداوند دارند.
حقیقت این است که در همه زمانها و همه مکانها افراد جاهل و یا بیماری هستند که قصد دارند به هر نحوی که شده دین الهی را به نفع خود یا جریان خاصی تغییر دهند. این مسئله ضرورت وجود حامیان و نگهبانانی برای دین را تقویت میکند. از این رو همواره افرادی بودهاند که جان خود را فدای حمایت و پشتیبانی از دین اسلام کردهاند.
نقل شده: ابوذر غفاری (ره) در ایام حج، گوشهای نشسته بود و گروهی به دورش حلقهزده و از وی پرسش میکردند. ابوذر هم با تکیه به سخنان پیامبر اکرم (ص) جواب سؤالهای آنان را بیان میکرد. تا اینکه در حین صحبت، مردی بالای سرش ایستاد و گفت: مگر تو را از فتوی دادن نهی نکردهاند!
ابوذر سر برداشت و به آن مرد نگریست و گفت: آیا تو مأمور من هستی؟ اگر شمشیر را بر اینجا بگذارید (به پس گردن خود اشاره کرد) و بخواهید سر مرا ببرید، اگر بتوانم در فاصلهای که شمشیر شما به حلقوم من برسد، یک کلمه از کلمات پیامبر (ص) را بگویم، خواهم گفت.»[11]
عمار، یاسر و سمیه همگی از اعضای یک خانواده بودند که توانستند در عصر رسول خدا (ص)، اسم خود را در زمره حامیان اسلام ثبت کنند.
دشمنان اسلام، عمار و پدر و مادر او را به صحرا برده و آنها را بر ریگهای داغ شکنجه میدادند؛ ولی آنها به هیچ قیمتی حاضر نشدند دست از حمایت اسلام بردارند تا اینکه هر سه نفر در این راه، جان خود را تقدیم کردند و به عنوان اولین شهدای راه اسلام شناخته شدند.[12]
در یک زمان نیز امام حسین (ع) و اهلبیت و یاران باوفایش جان خویش را فدای حمایت و پشتیبانی از دین اسلام نمودند.
آنچه بخشید به اسلام بقا خون تو بود آنکه خون تو بقا یافت از او خواهر توست
زائران اربعین در زیارتنامه مخصوص این روز چنین شهادت میدهند: «اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ؛ گواهى دهم که بهراستی تو از پایههای دین و ستونهای محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستى»
زائران اربعین، در زیارتها اینگونه از امام حسین (ع) و شهدای عاشورا یاد میکنند: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحِیدِ اللَّهِ[13]؛ سلام بر شما، ای مدافعان از توحید خدا»
«السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَنْصَارَ اللَّهِ وَ أَنْصَارَ رَسُولِه ... وَ أَنْصَارَ الْإِسْلَام»[14]
در زیارت دیگری چنین به آنان سلام میدهند: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَنْصارَ دِینِ اللَّهِ وَ أَنْصارَ نَبِیِّه»[15]
زائران اربعین نیز با الگو گیری از سیره امام حسین (ع) و یاران باوفایش در راه حمایت و پشتیبانی از دین قدم بر میدارند و همه امکانات و سرمایههای خود را به کار میگیرند تا بتوانند با تمام توان از دین اسلام حمایت کنند.
گریز و روضه
امام حسین (ع) با همه سرمایههایش از دین اسلام حمایت کرد و اما یکجا هم دست یاری به سوی دیگران دراز کرد و آن زمانی بود که در وسط میدان، تنها شده بود.
هنگامی که متوجه شد دشمن قصد حمله به خیمههای اهلبیتش را دارد و صدای آنان به گریه و فغان بلند است. امام حسین (ع) اینگونه استغاثه کرد، شاید غیرت شنوندگان را برانگیزد تا مانع هجوم لشکریان به حریم حرم شوند: «هَلْ مِنْ ذَابٍ یَذُبُ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا[16]؛ آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مىشود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یارى کنندهاى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟»
«فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّم[17]؛ با طنینافکن شدن نداى استغاثه امام (ع)، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست.»
در این شرایط امام حسین (ع) به خیمهها نزدیک شد و فرمود: «نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَه[18]؛ فرزند خردسالم «على» را به من بدهید تا با او وداع کنم.
فرزندش را نزد امام آوردند. امام (ع) در حالى که طفلش را مىبوسید، خطاب به او فرمود: «وَیْلٌ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ إِذا کانَ خَصْمُهُمْ جَدَّکَ[19]؛ وای به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدّت رسول خدا (ص) با آنان به مخاصمه برخیزد!»
هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود که حرملة بن کاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تیرى به سوى وى پرتاب کرد و گلوى او را درید، خون سرازیر شد.
اى تیغ همیشه بى خبر مىآیى یک روز به شکل میخ در مىآیى
امروز تو شمشیرى و فردا قطعاً در قالب یک تیر سه پر مىآیى
امام (ع) دستها را زیر گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خونها را به سوى آسمان پاشید و به خدا عرض کرد: «رَبِّ إِنْ تَکُنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ عِنْدَکَ فَاجْعَلْ ذَلِکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ وَ انْتَقِمْ مِنْ هَؤُلَاءِ الظَّالِمِینَ؛ بار الها! اگر در این دنیا ما (در ظاهر) بر این قوم پیروز نشدیم، بهتر از آن را روزى ما فرما و انتقام (ما را) از این ظالمان بگیر!»
منابع:
[1] . روش ابهامی.
[2] . من لایحضره الفقیه، ج3، ص 26 و 27.
[3]. نهجالبلاغه، خطبه 183.
[4]. صف/14.
[5]. حج/40.
[6]. محمد/7.
[7] . امالی طوسی، ص 468.
[8] . المغازی، ج۱، ص۳۷۸.
[9] . بحارالانوار، ج 48، ص 158.
[10] . اختیار معرفه الرجال، ص 433.
[11] . الطبقات الکبری، ج 2، ص 354.
[12] . الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 67
[13] . المزار، ص 425.
[14] . بحارالانوار، ج98، ص 246.
[15] . اقبال الاعمال، ج2، ص65.
[16] . اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 116.
[17] . همان.
[18] . همان، ص 117.
[19] . بحارالانوار، ج45، ص 46.