سه شنبه / ۶ تیر ۱۳۹۶ / ۱۶:۴۳
سرویس : سیاسی و اقتصادی
کد خبر : ۲۸۸۸۳
گزارشگر : سید پویان حسین‌پور
به‌مناسبت فرارسیدن سالروز ترور رهبر انقلاب توسط منافقین منتشر شد

خاطره‌ آیت‌الله خامنه‌ای از ترورشان در مسجد ابوذر

احساس کردم که مرگ در مقابل من است. کاملاً در آن مرز عالم برزخ، خودم را دیدم و احساس کردم که در آن حال، انسان هیچ دستاویزی به جز خدا ندارد؛

(سه شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶) ۱۶:۴۳

به گزارش پایگاه تخصصی مسجد، ششم تیرماه مصادف است با سالروز ترور رهبر معظم انقلاب اسلامی در مسجد جامع ابوذر منطقه 17 تهران به دست عوامل کوردل منافقین است. رهبر انقلاب خاطره‌ای ماندگار از این حادثه تلخ و ناگوار بیان داشته‌اند که بازنشر آن در این روز خالی از لطف نیست. متن کامل این خاطره که به بیان معظم‌له بازگو شده، به شرح ذیل است:

 

«وقتی که در مسجدی که من بودم بمب منفجر شد، از وقتی که بار اوّل بر زمین افتادم، که البته نفهمیدم چطور شد که افتادم، تا وقتی که به کلّی بیهوش شدم، سه مرتبه، برای لحظاتی به هوش آمدم و هر دفعه هم یک احساسی داشتم. آن حالات، هیچ‌وقت از یادم نمی‌رود. حالا یکی را عرض می‌کنم: در یکی از حالات، احساس کردم که دارم می‌روم؛ یعنی احساس کردم که مرگ در مقابل من است. کاملاً در آن مرز عالم برزخ، خودم را دیدم و احساس کردم که در آن حال، انسان هیچ دستاویزی به جز خدا ندارد؛ هیچ دستاویزی! یعنی هر چه هم عمل پشت سرخودش داشته باشد، باز اگر نتواند تفضّل الهی و رحمت خدا را جلب کند، خاطر جمع به آن عمل نیست. آدم شک می‌کند: آیا این عمل را با اخلاص به‌جا آوردم؟ آیا نیّتم 100درصد خدایی بود؟ آیا در آن شرک و ریا نبود؟ آیا ملاحظه این و آن نبود؟

به‌هرحال، ماها مرکز عیوبیم. متأسّفانه، همه‌ شائبه‌ها در ما هست. آن‌جا انسان احساس می‌کند که مثل پرِ کاهی بین زمین و آسمان است. از همه چیز منقطع می‌شود. من این حالت انقطاع را در آن وقت احساس کردم و پیش خدای متعال، تضرّع نمودم و گفتم: «پروردگارا! می‌بینی که من چقدر دستم خالی است و چیزی ندارم و محتاجم! اگر تفضّلی بکنی، کرده‌ای وَاِلّا ما رفته‌ایم.

منظورم مردن نبود؛ رفتن از وادی سعادت بود. بعد، بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم.»

 

 

(سه شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶) ۱۶:۴۳
https://news.masjed.ir/u/o5h
اظهار نظر
امتیاز را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید