سه شنبه / ۲۱ شهریور ۱۳۹۱ / ۱۰:۳۳
سرویس : بین الملل
کد خبر : ۱۱۶۸
گزارشگر : مازیار فتحعلی خانی

گفت‌وگو با آیت‌الله سید محمدمهدی موسوی خلخالی امام جماعت مسجد صدریه تهران

(سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۱) ۱۰:۳۳
آیت‌الله حاج سیدمحمدمهدی موسوی خلخالی فرزند سیدفاضل در سال ۱۳۰۴ شمسی مصادف با ۱۳۴۴ هجری قمری در شهر رشت متولد شدند. ایشان پس از گذراندن دوران کودکی جهت تحصیل در حوزه علمیه در سال ۱۳۲۰ شمسی عازم نجف اشرف می‌شوند و در دروس سطح و سطح عالی (رسائل، مکاسب و کفایه) از محضر اساتید برجسته‌ای چون آیت‌الله شیخ مجتبی لنکرانی، آیت‌الله میرزاحسن یزدی، آیت‌الله شیخ مرتضی طالقانی و آیت‌الله شیخ محمد تقی ایروانی استفاده می‌کنند. ایشان سپس در درس خارج فقه و اصول از محضر آیت‌الله‌العظمی حکیم، آیت‌الله شیخ حسین حلی و به خصوص آیت‌الله العظمی خوئی (از سال ۱۳۲۵ شمسی تا سال ۱۳۳۹) استفاده می‌کنند و در شمار خصصین و شاگردان برجسته ایشان قرار می‌گیرند. آیت‌الله خلخالی همچنین در درس فلسفه آیت‌الله شیخ صدرا بادکوبه‌ای و درس تفسیر آیت‌الله‌لعظمی خویی شرکت می‌کردند. ایشان هم بحث آیت‌الله شهید شیخ مرتضی بروجردی بودند و در درس خارج با بزرگانی همچون حضرات آیات سیستانی، وحید خراسانی، میرزاعلی فلسفی، میرزاجواد تبریزی، شهید صدر، سید علی شاهرودی، اسحاق فیاض و محمد تقی جواهری هم دوره و هم درس بودند.
آیت‌الله خلخالی در ایام حضور خود در نجف اشرف به تدریس سطح و سطوح عالیه (ادبیات، لمعه، معالم، رسائل، مکاسب و کفایه) مشغول می‌شوند و سپس در شهر تهران اقامت می‌کنند و به انجام برنامه‌های علمی و تبلیغی خود می‌پردازند. ایشان در تهران سال‌ها به تدریس سطوح عالی (رسائل، مکاسب و کفایه) و درس خارج فقه و اصول جهت طلاب و روحانیون و امامت جماعت مسجد صدریه می‌پردازند و در این مدت به تأسیس کتابخانه عمومی و حوزه علمیه در تهران اهتمام می‌ورزند. آیت‌الله خلخالی پس از رحلت مرحوم آیت‌الله فلسفی در سال ۱۳۵۸ به درخواست جمعی از فضلا و طلاب عازم و ساکن مشهد مقدس می‌شوند و به تدریس درس خارج اصول در مدرسه آیت‌الله‌العظمی خوئی مشهد مشغول می‌شوند. درس خارج اصول ایشان هم اکنون از دروس پررونق حوزه علمیه مشهد محسوب می‌شود و طلاب بسیاری از محضر ایشان کسب فیض می‌کنند.
از ایشان کتاب‌هایی از جمله دوره فقه الشیعه (تقریرات خارج فقه آیت‌الله‌العظمی خوئی)، کتاب فقهی الرضاع، الانفال، حاکمیت در اسلام (در مورد ولایت فقیه بصورت فارسی و عربی)، شریعت و حکومت، تحریف ناپذیری قرآن، تقریرات کامل اصولی آیت‌الله‌العظمی خویی و همچنین کتبی پیرامون مهدویت به چاپ رسیده است. آیت‌الله خلخالی در دوران انقلاب اسلامی همواره از مدافعین نهضت امام خمینی(ره) بوده و از مشاورین در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بشمار می‌روند.
* با تشکر از حضرتعالی، ابتدا راجع به سیر تحصیلات خودتان توضیح بفرمایید.
قبل از این که راجع به خودم حرف بزنم، نکته‌ای را برای عموم طلاب عرض می‌کنم. خداوند متعال می‌فرماید: یَرْفَعِ‌الله الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ‌الله بِما تَعْمَلُونَ خَبیر؛ در این آیه مبارکه یک نکته مهمی است که ایمان از شما: "آمنوا منکم، اوتوا العلم"؛ اگر شما آن مقام ایمان را تحصیل کردید، ما هم به شما علم را می‌آموزیم، چون: "العلم نور یقذفه‌الله فی قلب من یشاء". مطلب دوم اینکه آیه مبارکه می‌گوید ایمان و علم درجات دارند. ایمان حدّ یقف ندارد، علم هم حدّ یقف ندارد، قدم به پیش گذارید و به درجه کم ایمان و اصطلاحات استدلالی اکتفا نکنید، خدا را باور کنید و درجه ایمان را بالا ببرید. نمونه‌های درجات علم برای ما مشخص است. امیرالمؤمنین(ع) اعلی درجات ایمان را داشت. وقتی با خدا تماس می‌گرفت و عبادت می‌کرد چه حالی داشت؟! از خود بی‌خود می‌شد و این اعلی درجه ایمان است. گاهی انسان از باب فن، علم و استدلال علت و معلول و استدلال دور و تسلسل، یک ایمان فنی پیدا می‌کند، این یک چیز بازاری و معمولی است، لکن باور نیست، باور فوق این است که آن درجه عالی را پیدا کنند، ما باید آن را دنبال کنیم تا بتوانیم نزد خدا قرب و منزلتی پیدا کنیم. علم هم همین‌طور است، علم هم متأسفانه الان در حوزه‌ها محدود شده به مدرک‌گیری و این هم یک مشکلی است که یک فاضلی، عالمی، طلبه‌ای به یک گواهی که از حوزه‌ها می‌گیرند، اکتفا می‌کنند، نه برادر! تو علمت را بالا ببر، عمر است، سرمایه است این سرمایه را می‌خواهی چه کار کنی؟! تو الان سرمایه را آوردی برای این راه، لذا برو به پیش، علمت را بالا ببر تا به درجه اجتهاد برسی: "فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون‏". علمت را تا حد تفقه و اجتهاد بالا ببر تا جایی که حرفت برای دیگران حجت باشد، حجت نیست الا أن یکون فقیهاً، ما مسئله‌گو نمی‌خواهیم، مسئله‌گو فراوان است، طلاب حوزه باید به درجه اعلی اجتهاد برسند، یعنی با این هدف جلو بروند، ما نیاز داریم. اشتهار و عظمت شیعه به مراجعش بوده است، مراجعی که کلمه آنها برای تمام حجت باشد، ما آن را می‌خواهیم و از حوزه‌ها این انتظار را داریم، اما متأسفانه الان این معنا یک قدری در حوزه‌ها ضعیف شده است و من از برادران عزیزم، نور چشمان عزیز، جوان‌ها، خواهش می‌کنم، تقاضا می‌کنم، عرض می‌کنم که عزیزان؛ اکتفا نکنید به مدرک و جلو بروید. آیه مبارکه شما را به این جهت دعوت می‌کند.
آیه مبارکه‌ای که خواندم، نکته دقیق دیگری هم دارد و آن این که "و‌الله خبیر بما تعملون"، یعنی این نصایح ما بود و لکن خدای متعال به اعمالتان خبیر است، مراقبت الهی پشت سر هست؛ نکند یک وقتی به علمتان مغرور بشوید و بگویید حالا که به درجه عالی رسیدم همه باید به من احترام کنند، نه این طور نیست. من در این رابطه دو سه مطلب از علمایی که در نجف دیدیم، برای شما استشهاد می‌کنم، بزرگانی که بهترین درجه مرجعیت و عالمیت را داشتند اما غرور علمی در آنان نبود. مثلاً؛ مقام علمی مرحوم آیت‌الله سیدمحمود شاهرودی، گفتنی نیست و معلوم بود اما این مرد به قدری متواضع بود که وقتی وارد مجلسی می‌شد، همان جایی که خالی بود می‌نشست، طلبه‌ها خجالت می‌کشیدند و با اصرار ایشان را کنار می‌نشاندند خوب این کار برای طلبه‌ها تعلیم عملی بود که تواضع کنند. یا مرحوم آقاسیدعبدالهادی شیرازی، این عالم بزرگوار، که نماز جماعت ایشان در نجف اشرف امتیاز فوق‌العاده‌ای داشت و همه فضلا در نماز ایشان شرکت می‌کردند، هم از اخلاق متواضع بسیار بسیار عالی برخوردار بود. من خودم می‌دیدم این آقا گاهی در بازار می‌آمد مثلاً سبزی، یا خیار می‌خرید، دستمالی در جیبش داشت در آن می‌ریخت، در کنار عبا می‌گذاشت، عبا را هم جمع می‌کرد و می‌رفت. با آن مقام علمی، این جور تواضع داشت. این مثال‌ها را عرض می‌کنم که روحانی با اینکه درجات علم و ایمان را دارد، بایستی متواضع باشد، تواضع از روحانی بهترین تبلیغ برای مردم است. مردم وقتی ببینند یک روحانی محترم با علم و تقوا این قدر تواضع می‌کند، در آنها هم اثر می‌کند.
* حضرتعال تحصیلات خود را در کجا شروع کردید؟
در نجف اشرف. من فرزند نجف هستم، از چهار سالگی پدرم که از علمای بزرگ رشت بود از دنیا رفتند و ما بعدها برحسب سفارش مرحوم عموی‌مان آیت الله‌العظمی آقاسیدمحمد خلخالی، در خدمت مادر و خانواده و فامیل مادری به نجف رفتیم.
* چه سالی بود؟
سالش را الان به دقت نمی‌دانم. تولد من ۱۳۰۴ بود، آن هم شاید ۱۳۲۰ باشد، آنجا دوران ابتدائی را گذراندیم، بعد وارد درس‌های بالاتر شدیم. کفایه را درس مرحوم آقا شیخ مجتبی لنکرانی که از علمای بزرگ و شاگردهای مرحوم نائینی و مرحوم آقاضیاء بود، شرکت می‌کردم. مکاسب را نزد مرحوم آقامیرزا حسن یزدی که ایشان هم از علمای بزرگ و از شاگردهای مرحوم آقای ضیاء عراقی بود؛ خواندم. اینها هم واقعاً در اخلاق، ادب، تواضع و فروتنی نمونه بودند. با طلبه‌ها خیلی پدرانه برخورد می‌کردند، در بحث خیلی آمادگی داشتند و خوشحال می‌شدند که ماها حرف بزنیم و سؤال کنیم، می‌گفتند ما نمی‌خواهیم منبر برویم، حرف بزنید، اشکال کنید. از این طریق طلبه‌ها را تربیت می‌کردند، مخصوصاً آقا شیخ مجتبی لنکرانی خدا رحمتش کند، خیلی خوش اخلاق و متواضع بود، خیلی هم مزاح می‌کرد.
بعد درس خارج را حدود شش ماه درس مرحوم آیت‌الله حکیم و درس آقاشیخ حسین‌حلی شرکت کردم و از همان اول ملتزم درس آیت‌الله خوئی بودم. دو دوره اصول ایشان را نوشتم، مکاسب و طهارت را نوشتم، بعضی‌هایش چاپ شده یا در شرف چاپ شدن است. ایشان هم خیلی در تربیت شاگرد خوش اخلاق بود و شاگرد را تحویل می‌گرفت، سؤال و جواب می‌کرد و در این جهات خیلی مشوق بود، از جهت اخلاقی هم خیلی اخلاق‌ گیرا داشت، پر صحبت و اهل گعده بود. بالاخره الحمدلله تا آنجایی که توانستیم در خدمت اساتید بودیم و بعد به ایران آمدیم.
* چه سالی به ایران تشریف آوردید؟
سال ۴۴. مدتی در تهران در مسجد صدریه مشغول بودیم، مسجد معروفی در تهران بود. البته در تهران آن جهتی که من راغب بودم یعنی تدریس و بحث، فراهم نبود به جهت اینکه تهران شهر خیلی بزرگی است تا وقتی طلبه‌ها بخواهند بیایند خیلی وقت گرفته می‌شود، معمولاً طلبه‌های خوب و فاضل به قم می‌رفتند ولی آنهایی که امام جماعت بودند یا در تهران منبر داشتند، عده‌ای می‌آمدند منزل ما و ما هم مشغول بودیم، هم می‌نوشتم و هم تدریس می‌کردم، بعد بحمدالله توفیق حاصل شد آمدم مشهد و الان چند سالی است که اینجا هستم.
* چه شد که مشهد را انتخاب کردید؟
بعد از فوت آقای فلسفی به این جهت اصرار شد و خود من هم از اول خیلی علاقه داشتم که در مشهد مشرف باشم و به طلبگی خودمان مشغول باشم و این پیشامد هم شد. مشهد طلبه‌ها و محصل‌های خیلی خوبی دارد، واقعاً امتیاز هم دارند، در درس شرکت می‌کنند، می‌نویسند و چاپ می‌کنند.
* چطور حوزه قم را انتخاب نکردید؟
بله، همین‌طور بود، حقش هم این بود که من حوزه قم باشم، حالا مرور زمان اقتضاء کرد که ما مشهد باشیم، البته علاقه خاصی به مشهد و حضرت دارم. شاید در خدمت ایشان بودن راه نجاتی باشد. در آخرین ساعت امید این باشد که حضرت عنایتی بکند. همین.
* زمانی که شما وارد حوزه نجف شدید، سیستم حوزه به چه شکلی بود، برنامه‌ای داشته یا نداشته است؟
برنامه خاصی نبود، طلبه‌ها بعد از تحصیل مقدمات، کتاب‌های معمول رسائل و مکاسب و اینها را می‌خواندند و بعد هم در درس‌های خارج حضور پیدا می‌کردند، شکل خاصی نبود، حتی امتحان هم نبود ولی وجدان تحصیل بود. به این معنی که اگر ۴-۳ نفر اهل علم در یک جایی جمع می‌شدند، صحبت علمی می‌شد، همه مشغول بودند یا درس می‌گفتند یا درس می‌رفتند. اگر شبهه‌ای در ذهنشان می‌بود همان را عنوان می‌کردند و با هم بحث می‌کردند. صحن مقدس پر بود از طلبه‌ها، غلغله‌و سروصدا بود، مسجد هندی مسجدی جامع در نجف است که همه بزرگان آنجا درس می‌گفتند، این مسجد غلغله‌ای بود از درس، بحث و مباحثه.
* زعامت حوزه نجف آن زمان با چه کسی بود؟
من آن زمان مرحوم آقا سیدحسین حلی را درک کردم، بعد از ایشان مدت خیلی کمی ۳-۴ ماه هم مرحوم آیت‌الله قمی بودند، بعد از آن به آقای حکیم منتقل شد و آقای شاهرودی و آقای شیرازی، بعد کم کم به آقای خوئی منتهی شد.
* شما در بین این بزرگان با چه ملاکی درس مرحوم آقای خویی را انتخاب کردید؟
آقای خوئی خیلی خوش بیان بود. بد نیست قصه‌ای نقل کنم؛ ما با آقایان سیستانی، وحید و مرحوم سید محمدباقر صدر و آقای فلسفی هم دوره بودیم، یک شب آقای سیستانی گفتند ما الان دوره دوم است که در درس شرکت می‌کنیم، خوب است به آقا بگوییم فکر بیشتری بکنید و مطالب جدیدی عنوان بکنید که هم برای ما که دوره دوم است، مطالب جدیدی باشد و هم آنهایی که دوره اولشان است استفاده می‌کنند، گفتم این حرف دل من است، خیلی حرف خوبی است، مشکلی ندارد. درس که تمام شد و آقای خوئی از منبر پایین آمد، گفتم آقا قدری استراحت بکنید، خسته شدید. فرمود تازه‌ای است؟ گفتم بله، و این مطلب را به ایشان گفتم. فرمود این درسی که من برای شما می‌گویم، گفتنی‌های سه استاد بزرگ است (تعبیر به گفتنی‌ها کرد یعنی آنها هم قدری حشو و زوائد دارند)؛ مرحوم نائینی، مرحوم آقاضیاءعراقی و مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانی (اینها اساتید ایشان هستند و معلوم است درس همه اینها حاضر بوده است) و خود من هم اگر نظری داشتم ضمیمه کردم و نتیجتاً درس من محصّل افکار چهار استاد است، شما این را درست ضبط کنید و دقت کنید برای استنباط، همین کافی است. دنبال فقه بروید، فقه جواهر از اول طهارت تا دیات ۵۷ کتاب است؛ اینها را نگاه کنید، عمر کافی نیست. اصول یک فن است و مطالبش خیلی کشیدنی است، خیلی جرّ و بحث می‌شود، قلت و إن قلت خیلی در آن می‌شود، ثمره عملی بر آن مترتب نیست، همین مقدار که ثمره عملی دارد کافی است. هذا اولاً و ثانیاً من نه میلش را دارم، نه وقتش را دارم.
* ایشان از میان سه نفر از اساتید خود کدام یک را ترجیح می‌داد؟
در منبر همیشه از استاد نائینی می‌گفت، بعض مشایخنا آقا شیخ را می‌گفت، بعض اعاظم مرحوم آقاضیاء را می‌گفت، ولی اکثراً مطالب مرحوم نائینی را عنوان می‌کرد و نظری داشت بیان می‌کرد.
* نظر اساتید خود را نقد هم می‌کرد؟
بله نقد می‌کرد و در تقریرات من هم هست.
* با توجه به توصیه مرحوم آیت‌الله خویی در رابطه با فقه، چطور خود حضرتعالی چه در سطح و چه در خارج دائماً اصول گفتید و به فقه نپرداختید؟
درست می‌فرمایید، من الان مزاجم پاسخگو نیست و از نظر مزاجی آن چیزی که می‌خواهم نمی‌شود، نمی‌توانم.
* البته مرحوم آقای فلسفی که بودند، درس اصول خوب و جمع و جوری داشتند، شبیه به اصول آقای خوئی بود اما آقای فلسفی که از دنیا رفت، واقعاً در مشهد یک درس اصول مثل اصول حضرتعالی لازم بود. الان هم، مثلاً آیت‌الله مرتضوی فقه می‌فرمایند و فقه ایشان هم جا افتاده است و بین طلبه‌ها هم خیلی طرفدار دارد و با این شرایط اصول شما لازم است.
شما دوره چندم اصول آقای خوئی شرکت می‌کردید؟
دوره‌های ما معروف بود به دوره چهارم و پنجم، یعنی ایشان دو دوره قبلاً گفته بود، شاید ۳ و ۴ بود، درست من نمی‌دانم. ظاهراً ایشان هفت دوره تدریس کردند و هر دوره هم ۶ یا ۷ سال طول می‌کشید.
* غیر از شرکت در درس مرحوم آقای خوئی ارتباط دیگری با ایشان داشتید؟
بله نسبت فامیلی داریم، من باجناق پسرشان هستم، با مرحوم آقا سیدجمال پسر بزرگ مرحوم آقا، باجناق هستیم، آقا هم نهاری یا شامی می‌آمدند، ارتباط نزدیک داشتند.
* یک مقدار از خصوصیات اخلاقی آقا شیخ حسین حلی بفرمایید که استاد شما بودند؟
من درس ایشان را کم رفتم، ۴-۳ ماهی رفتم، ایشان خیلی محقق و پرحوصله بودند، الان نوشته‌‌های ایشان هم چاپ شده است، تقریباً ۱۲ جلد برای من آوردند.
* خودشان نوشتند یا تقریرات است؟
نه، نوشته خودش است و بیشتر هم حرف استادش مرحوم نائینی را دنبال می‌کند و تفهیم می‌کند و اشکالاتی هم دارد و نوشته خیلی خوبی است.
* می‌گویند زندگی خیلی فقیرانه‌ای هم داشته است؟
بله خیلی. خیلی زندگی متواضع و فقیرانه داشت و از تواضعش بود که در مجلس استفتاء مثلاً مرحوم آقای حکیم می‌رفت. اواخر با آقای حکیم خیلی رفاقت داشت و در استفتائات ایشان شرکت می‌کرد و از این جهت خیلی متواضع بود، از ممتازین و نخبه بود، وجهه عوامی و رفت و آمد عوامی نداشت، فقط حوزوی بود.
* مرید بازی را بلد نبود.
نه آن جوری نبود، دنبال مقلد و مرید نبود، فقط در حوزه شخصیت داشت.
* نجف در دوره شما به چه علوم دیگر غیر از فقه و اصول می‌پرداخت؟
یک تفسیری قبل از ما مرحوم آقا شیخ جواد بلاغی، صاحب آلاءالرحمان می‌گفت که ما به ایشان نرسیدیم، دوران قبل از ما بود. در دوران ما آن جور تفسیر مشخصی نبود، مرحوم قاضی بودند ولی خوب مجلس خصوصی داشتند، شاید نفرات این‌جوری بودند که تفسیر، اخلاق یا عرفان می‌گفتند، این‌جوری بود.
* مرحوم صدرا بادکوبه‌ای فلسفه نمی‌گفتند؟
نه، ما ۸-۷ نفری قرار گذاشتیم برویم خدمت ایشان منظومه بخوانیم، چند روز یا چند هفته‌ای رفتیم و در حوزه معروف شد که فلانی و چند نفر دیگر از جمله مرحوم شهید آقاشیخ مرتضی بروجردی که خیلی مرد فاضل و نخبه بود و ما با ایشان شاید ۱۵ سال هم بحث بودیم؛ فلسفه می‌گویند، به گوش مرحوم آقامیرزای اصطهباناتی رسید و ایشان هم شدیداً با فلسفه مخالف بود و تحریم کرد. با این که درس محدودی در خانه خود آقاشیخ صدرا بود، خیلی نزدیک هم نبود. آقا شیخ صدراگفت نه؛ دیگر نیایید. مرحوم اصطهباناتی مرد محترمی بود، مرجع بود و در شیراز مقلد داشت. ایشان امتحان را هم تحریم کرد. بعد از مرحوم آقا میرزاحسین نجف از جهت اداره مالی خیلی احساس فقدان می‌کرد بنا شد آیت‌الله بروجردی شهریه قرار بدهند، به آقای شیخ نصرالله خلخالی که در واقع در نجف مدیر امور مالی بود امر فرمودند که شهریه بدهند و امتحان کنند. غلغله‌ای در نجف بپا شد که چطور امتحان بدهیم، فضلا می‌گفتند ما چرا امتحان بدهیم، عارشان می‌شد. به همین جهت برخوردی که با حوزه کرد، میرزاآقا تحریم کرد و گفت که این توهین به حوزه علمیه است و زمان شیخ انصاری و زمان مرحوم میرزا و آقا سیدحسن این حرفها نبود، همه مراجع از نجف بیرون آمدند اینها مگر امتحان دادند؟! و از این صحبت‌ها. این به آقای بروجردی منتقل شد و ایشان هم گفت امتحان لازم نیست.
* در آن زمان وضعیت مالی طلبه‌های نجف چطور بود؟
خیلی بد بود. مثل الان، الان هم همین‌جوری است. طلبه‌هایی که واقعاً درس می‌خوانند و فقط شهریه دارند، واقعاً برایشان سخت است، آن زمان هم همین‌طور بود. شهریه‌ای که از طرف مرحوم آیت‌الله سیدابوالحسن یا بعد از ایشان داده می‌شد، واقعاً برایشان کفاف نداشت، شاید ۱۰ روز، یا کمتر یا بیشتر تمام می‌شد، اجازه خانه هم بود. خیلی سخت بود.
* الآن حوزه علمیه قم را چطور می‌بینید؟
الحمدلله حوزه علمیه قم اساتید خیلی خوب و وافر دارد، شاید مشهد به این جهات احتیاج بیشتری داشته باشد، حالا این جهت هم مؤید است و الا آن اولی اساس کار است که باعث شد من به مشهد بیایم، به امید این که حضرت بازدید می‌آید. انشاءالله.
* اشاره فرمودید که مدرک گرایی خوب نیست، نظر شما راجع به سیستم فعلی حوزه چیست؟
از یک جهت چون الان عدد خیلی زیاد شده است، اگر بنا باشد امتحان نشود ممکن است یک عده‌ای بی‌خودی یک عمامه و لباسی بگذارند و شهریه‌ای بگیرند، برای این که این‌ها یک بهره‌ای از علم ببرند و یک آمو‌خته‌ای پیدا کنند بد نیست اما طلبه نباید اکتفا کند به امتحان و مدرک.
* در پایان اگر توصیه‌ای دارید بفرمایید.
الحمدلله آقایان همه چیز می‌دانند، توکل کنید به خدا و در این راه هر چه زحمت بکشید و تحمل بکنید، اجر شما بیشتر خواهد بود، برای این جهت که می‌خواهید عمرتان را در راه خدا صرف کنید، فایده‌ای به مردم برسانید، مردم از معلوماتتان استفاده بکنند، اجرتان بیشتر است، سرمایه شما علم و تقوا است، همین را شما صرف کنید در راه خدا بهترین نتیجه را دارد، بهتر از این است که در مقابل آن‌هایی که تجارت مالی می‌کنند، تجارت بکنید با آن مالی که در اختیارتان نیست. البته خدا آنها را هم اجر بدهد و آنها را هم بی‌اجر نخواهد گذاشت و لکن ما طلبه‌ها به این امید هستیم.
ما می‌گوییم "و من یتوکل علی‌الله فهو حسبه". فقط توکل بر خدا. انسان به غیر خدا به چه کسی توکل کند، به چه کسی امید داشته باشد؟! به هر کسی امید داشته باشد مثل خود ما عاجز است، پس بهترین توکل، توکل به خدا است.
* آیت‌الله موسوی خلخالی از خصصین و شاگردان برجسته آیت‌الله‌العظمی خویی محسوب می‌شوند و در دوران انقلاب اسلامی همواره از مدافعین نهضت امام خمینی بوده‌اند
* ما مسئله‌گو نمی‌خواهیم، مسئله‌گو فراوان است، طلاب حوزه باید به درجه اعلای اجتهاد برسند
*روحانی با اینکه درجات علم و ایمان را دارد، بایستی متواضع باشد، تواضع از روحانی بهترین تبلیغ برای مردم است. مردم وقتی ببینند یک روحانی محترم با علم و تقوا این قدر تواضع می‌کند، در آنها هم اثر می‌کند
* طلبه‌ها نباید به مدرک‌گرائی گرایش پیدا کنند
(سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۱) ۱۰:۳۳
https://news.masjed.ir/u/nyb
اظهار نظر
امتیاز را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید