شنبه / ۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ / ۰۸:۳۰
سرویس : دین و اندیشه
کد خبر : ۳۱۵۲۸
گزارشگر : ایده ایده
یادداشت؛

عباس، پرورش یافته شخص امیرالمومنین(ع)

حضرت امیر المومنین(ع) برای تربیت و تأدیب حضرت عباس خود بطور مستقیم وقت گذاشته و در دفعات و مراحل متعدد و مختلفی اقدام به آموزش و پرورش شخصیتی و هویتی حضرت عباس نموده اند.

(شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۷) ۰۸:۳۰

به گزارش پایگاه تخصصی مسجد به نقل از مهر، با توجه به اقوال و نقل های متعدد تاریخی و روایی بخوبی می توان متوجه شد که حضرت امیر (ع) برای تربیت و تأدیب حضرت عباس خود بطور مستقیم وقت گذاشته و در دفعات و مراحل متعدد و مختلفی اقدام به آموزش و پرورش شخصیتی و هویتی حضرت عباس نموده اند و حتی فنون جنگ و رزم را نیز خود حضرت امیر به ایشان مستقیما آموزش داده اند.

پر واضح است که تعلیم دیده ی مکتب علوی و فاطمی که شخص امیر مومنان تربیت و تعلیم او را بر عهده داشته است چه فحل الفحولی در عالم وجود خواهد شد. فحلی به نام عباس بن علی که لرزه بر اندام و پیکر استکبار و کفر می اندازد.

اکنون ذیلا به برخی موارد تربیتی حضرت امیر نسبت به حضرت عباس می پردازیم :

۱-حمایل کردن شمشیر نشان از روحیه ی جهاد و مقاومت

روایت شده است که امیرالمؤمنین علیه السلام روزی در مسجد نشسته و با اصحاب و یاران خود گرم گفتگو بود. در این لحظه، مرد عربی در آستانه درب مسجد ایستاد، از مرکب خود پیاده شد و صندوقی را که همراه آورده بود، از روی اسب برداشت و داخل مسجد آورد. به حاضران سلام کرد و نزدیک آمد و دست علی علیه السلام را بوسید و گفت: مولای من! برای شما هدیه ای آورده ام و صندوقچه را پیش روی امام نهاد. امام در صندوقچه را باز کرد. شمشیری آب دیده در آن بود.

در همین لحظه، عباس علیه السلام که نوجوانی نورسیده بود، وارد مسجد شد. سلام کرد و در گوشه ای ایستاد و به شمشیری که در دست پدر بود، خیره ماند. امیرالمؤمنین علیه السلام متوجه شگفتی و دقت او گردید و فرمود: فرزندم! آیا دوست داری این شمشیر را به تو بدهم؟ عباس علیه السلام گفت: آری! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: جلوتر بیا! عباس علیه السلام پیش روی پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیر را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهی طولانی به قامت او نمود و اشک در چشمانش حلقه زد. حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین! برای چه می گریید؟ امام پاسخ فرمود: گویا می بینم که دشمن پسرم را احاطه کرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله می کند تا اینکه دو دستش قطع می گردد... 

(مولد العباس بن علی علیه السلام ، محمدعلی ناصری، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۷۲ ش، صص۶۱ و ۶۲)

۲-سپردن فرماندهی لشگر به عباس (ع)

در جریان آزادسازی فرات توسط لشکریان امیرالمؤمنین علیه السلام ، مردی تنومند و قوی هیکل به نام «کُرَیْب بن ابرهة» از قبیله «ذی یزن» از صفوف لشکریان معاویه برای هماورد طلبی جدا شد. در مورد قدرت بدنی بالای او نگاشته اند که وی یک سکه نقره را بین دو انگشت شست و سبابه خود چنان می مالید که نوشته های روی سکه ناپدید می شد. او خود را برای مبارزه با امیرالمؤمنین علیه السلام آماده می سازد. معاویه برای تحریک روحیه جنگی او می گوید: علی علیه السلام با تمام نیرو می جنگد [و جنگجویی سترگ است [و هر کس را یارای مبارزه با او نیست. [آیا توان رویارویی با او را داری؟]. کریب پاسخ می دهد: من [باکی ندارم و] با او مبارزه می کنم.

نزدیک آمد و امیرالمؤمنین علیه السلام را برای مبارزه صدا زد. یکی از پیش مرگان مولا علی علیه السلام به نام «مرتفع بن وضاح زبیدی» پیش آمد. کریب پرسید: کیستی؟ گفت: هماوردی برای تو! کریب پس از لحظاتی جنگ او را به شهادت رساند و دوباره فریاد زد: یا شجاع ترین شما با من مبارزه کند، یا علی علیه السلام بیاید. «شرحبیل بن بکر» و پس از او «حرث بن جلاّح» به نبرد با او پرداختند، اما هر دو به شهادت رسیدند. امیرالمؤمنین علیه السلام که این شکستهای پی درپی را سبب از دست رفتن روحیه جنگ در افراد خود و سرخوردگی یاران خود می دید، دست به اقدامی عجیب زد. او فرزند رشید خود عباس علیه السلام را که در آن زمان علی رغم سن کم جنگجویی کامل و تمام عیار به نظر می رسید فراخواند و به او دستور داد که اسب، زره و تجهیزات نظامی خود را با او عوض کند و در جای امیرالمؤمنین علیه السلام در قلب لشکر بماند و خود لباس جنگ عباس علیه السلام را پوشید و بر اسب او سوار شد و در مبارزه ای کوتاه اما پر تب و تاب، کریب را به هلاکت رساند... و به سوی لشکر بازگشت و سپس محمد بن حنفیه را بالای نعش کریب فرستاد تا با خونخواهان کریب مبارزه کند. بخوبی معلوم می شود اندام و قد و قامت حضرت قمرالعشیره چگونه شبیه به هیأت حضرت امیر بوده است!

( المناقب، احمدبن محمدالمکی الخوارزمی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۱ ق.، ص۲۲۷؛ العباس، ص۱۵۴)

۳-درخشش عباس در جنگ صفین: به ثمر نشستن تعالیم علوی

 در گرماگرم نبرد صفین، جوانی از صفوف سپاه اسلام جدا شد که نقابی بر چهره داشت. جلو آمد و نقاب از چهره اش برداشت، هنوز چندان مو بر چهره اش نروییده بود، اما صلابت از سیمای تابناکش خوانده می شد. سنّش را حدود هفده سال تخمین زده اند. مقابل لشکر معاویه آمد و با نهیبی آتشین مبارز خواست. معاویه به «ابوشعثاء» که جنگجویی قوی در لشکرش بود، رو کرد و به او دستور داد تا با وی مبارزه کند.

ابوشعثاء با تندی به معاویه پاسخ گفت: مردم شام مرا با هزار سواره نظام برابر می دانند [اما تو می خواهی مرا به جنگ نوجوانی بفرستی؟] آن گاه به یکی از فرزندان خود دستور داد تا به جنگ حضرت برود. پس از لحظاتی نبرد، عباس علیه السلام او رادر خون خود غلطاند. گرد و غبار جنگ که فرو نشست، ابوشعثاء با نهایت تعجب دید که فرزندش در خاک و خون می غلطد. او هفت فرزند داشت. فرزند دیگر خود را روانه کرد، اما نتیجه تغییری ننمود تا جایی که همگی فرزندان خود را به نوبت به جنگ با او می فرستاد، اما آن نوجوان دلیر همگی آنان را به هلاکت می رساند. در پایان ابوشعثاء که آبروی خود و پیشینه جنگاوری خانواده اش را بر باد رفته می دید، به جنگ با او شتافت، اما حضرت او را نیز به هلاکت رساند، به گونه ای که دیگر کسی جرأت بر مبارزه با او به خود نمی داد و تعجب و شگفتی اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام نیز برانگیخته شده بود. هنگامی که به لشکرگاه خود بازگشت، امیرالمؤمنین علیه السلام نقاب از چهره فرزند رشیدش برداشت و غبار از چهره او پاک کرد . . .                                             

(العباس علیه السلام ، ص۱۵۳؛ کبریت الاحمر، محمدباقر بیرجندی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۷ ق.، ص۳۸۵)

۴- آموختن توحید در دامان حضرت امیر

 کان-العبّاس-الذی یسمّی: السقّاء-یوم کربلاء-، و زینب-ولدا علیّ علیه السّلام-صغیرین، و کانا عند أبیهما: العبّاس عن یمینه؛ و زینب عن شماله، فالتفت إلی العبّاس، و قال: «قل: واحد» فقالها، فقال: «قل: اثنین» فقال: إنی أستحی أن أقول اثنین باللسان الذی قلت به: واحد، فقبّل-علیّ-عینیه.

«روزی علی علیه السلام به ابوالفضل العباس علیه السلام که در دوران کودکی به سر می برد، فرمود: بگو "یک " عباس گفت : "یک " حضرت علی علیه السلام فرمود بگو "دو" عباس در پاسخ گفت : "استحیی ان اقول باللسان الذی قلت واحدا، اقول اثنان ، من با آن زبانی که یک گفته ام و به یکتایی خدا اقرار نموده ام شرم می کنم که بگویم : دو و از دایره یکتایی خدا خارج گردم»

(مقتل الحسین خوارزمی ج۱ ص ۱۷۹)


(شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۷) ۰۸:۳۰
https://news.masjed.ir/u/hhh
اظهار نظر
امتیاز را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید