سه شنبه / ۹ آبان ۱۳۹۶ / ۱۲:۱۶
سرویس : سیاسی و اقتصادی
کد خبر : ۳۰۰۳۷
گزارشگر : ایده ایده
فیش منبر؛

13 آبان جلوه‌ی ایستادگی ومقاومت و مبارزه با استکبار

در زیارت عاشورا می‌خوانیم؛ یا اباعبدالله من از خدا می خواهم که با شما باشم و در عین حال دشمنی با دشمنان و تبری از آنها بجویم.» اینکه کسی معرفت به امامش داشته باشد، محبت به سیدالشهدا داشته باشد کافی نیست، اینکه فقط کسی نفرت از دشمنان خدا را در دل داشته باشه و بداند دشمن خدا کیست، یزید کیست، شمر کیست، سنان بن انس کیست، یا یزید زمان صرفا کیست، این کافی نیست.

(سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶) ۱۲:۱۶

به گزارش پایگاه تخصصی مسجد ، در آستانه سیزده آبان و روز مبارزه با استبکار مرکز رسیدگی به امور مساجد فیش منبر این ایام را تهیه و تقدیم می‎کند.

 

13آبان جلوه‌ی ایستادگی ومقاومت و مبارزه با استکبار

انگیزه سازی
کسی که می‌خواهد ساختمان بسازد قبل از هر کاری به دنبال کشیدن نقشه می‌رود با وجود نقشه مشخص است که این ساختمان چند طبقه است و چه استحکاماتی نیاز دارد، اتاق و آشپزخانه و پذیرایی در کدام قسمت ساخته می شوند، در واقع هر حرکتی نیاز به هدف و نقشه دارد و بدون آن حرکت آغاز نمی گردد. لذا انسان برای هر کاری باید هدف داشته و علت  انجام آن کار را جویا شویم.
لذا در تاریخ و وقایع مختلفی که برای مسلمین در طی سالهای مختلف اتفاق افتاده است یکی از مهمترین اصول این است که بتوانیم علت و هدف از قیام ها و وقایع مختلف را تحلیل کنیم که بتوانیم نتایجی را برای بهره گیری در زندگی استفاده کنیم. مانند اینکه چرا امیرالمومنین25 سال خانه نشین می شود یا چرایی تحقق جنگ جمل از طرف دوستان دیروز علی علیه السلام با ایشان همچنین عدم پیروزی امیرالمومنین در صفین با اینکه حضرت تا مرز پیروزی رفته بودند ولی در جریان حکمیت امیرالمومنین به کنار می روند یا چرایی صلح امام حسن علیه السلام و حوادثی که اتفاق افتاد
یا در مورد امام حسین علیه السلام در حال غربت به شهادت می رسند.
البته در تاریخ معاصر انقلاب اسلامی هم وقایع و اتفاقات بسیاری رقم خورده است که باید مورد تحلیل واقع شود که یکی از آن وقایع جریان13 آبان است 13 آبان را می توان همانطور که امام خمینی به عنوان انقلاب دوم ایران معرفی می کنند منشاء تحولات بنیادین و اساسی در ایران دانست که اصل و اساس ان را می توان اصل انقلاب اسلامی سال57 بیان کرد.

اقناع اندیشه
شما در زیارت عاشورا می خوانید:«فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة[1]؛ یا اباعبدالله من از خدا می خواهم که با شما باشم و در عین حال دشمنی با دشمنان و تبری از آنها بجویم.» اینکه کسی معرفت به امامش داشته باشد، محبت به سیدالشهدا داشته باشد کافی نیست، اینکه فقط کسی نفرت از دشمنان خدا را در دل داشته باشه و بداند دشمن خدا کیست، یزید کیست، شمر کیست، سنان بن انس کیست، یا یزید زمان صرفا کیست، این کافی نیست.
زیارت عاشورا به ما می آموزد که تو باید باامام حسین زندگی کنی، سیدالشهدا امام حی است، شهید است. با او باید زندگی کنی؛ لذا تحقق عینی محبت به ساحت مقدس سیدالشهدا و ارادت به سیدالشهدا استکبارستیزی بود، نه فقط برائت قلبی بلکه وارد شدن و جهاد کردن از الزامات آن است.
لذا از مهمترین اهداف امام حسین علیه السلام در مبارزه با دشمن به این موارد می توان اشاره داشت.
الف: اعلام عدم شایستگی یزید برای خلافت
«
اِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ وَ یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ بِمِثْلِه‏؛ ما خاندان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم و کانون رسالت هستیم و آستانه ما محل رفت و آمد فرشتگان است، دفتر هستى به وسیله ما باز مى‏شود و صراط کمال به وسیله ما ختم مى‏گردد، یزید مردى فاسق شرابخوار، آدم‏کش و جنایتکار آشکار و گستاخ است و مثلى لا یبایع بمثله، شخصى مثل من با فردى مثل او بیعت نمى‏کند.»[2]
ب: تصریح به شایستگی خود برای خلافت
امام حسین علیه السلام علاوه بر اینکه یزید را شایسته ی این جایگاه والا نمی دانست به شایستگی خود نسبت به امر ولایت و حاکمیت اسلامی تصریح می کند.
«اَیُهَا النّاسُ! اَنَا ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ نَحْنُ اَوْلى بِوِلایَهِ هذِهِ الاُمُورِ عَلَیْکُمْ مِنْ هوُلاءِ الْمُدَّعینَ ما لَیْسَ لَهُمْ وَ السّایِرینَ فیکُمْ بِالظُّلْمِ وَ الْعُدْوانِ، فَاِنْ تَثِقُوا بِاللّهِ وَ تَعْرِفُوا الْحَقَّ لاَهْلِهِ فَیَکُونُ ذلِکَ لِلّهِ رِضىً، وَ اِنْ کَرِهْتُمُونا وَ جَهِلْتُمْ حَقَّنا وَ کانَ رَاْیُکُمْ عَلى خِلافِ ما جاءَتْ بِهِ کُتُبُکُمْ وَ قَدِمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ اِنْصَرَفْتُ عَنْکُمْ؛ (اى مردم! من فرزند دختر رسول خدایم، ما به ولایتاین امور بر شما (امامت بر مسلمین) از این مدّعیان دروغین که در میانتان به ظلم و ستم و تجاوز رفتار مى کنند سزاوارتریم. اگر به خدااعتماد کنید و صاحبان حق را بشناسید، مایه خشنودى خداوند است و اگر ما را ناخوش داشته و حقّ ما را نشناسید و عقیده شما برخلاف آن باشد که در نامه هایتان نوشته اید و فرستادگانتان گفتند، از نزد شما باز مى گردم).» [3]

امام خمینی نیز با انقلاب اسلامی سال 57 هم بی اعتباری و غیر قانونی بودن حکومت شاهنشاه رو بیان داشته اند و هم با سخنرانی در بهشت زهرا بعد از ورود به ایران در سال 57 نقش و جایگاه ولایت فقیه را برای مردم ترسیم کردند.
لذا انقلاب بهمن 57 را می توان نقطه‎‌ی آغازین برای مبارزه با استکبار و از بین بردن لانه جاسوسی در 13آبان 58 را ادامه ی همان تفکر دانست و بیان داشت که مردم با تشخیص درست پازل مبارزه با استکبار و امپریالیسم زمانه را با حذف آمریکا از ایران کامل کردند.

امام خمینی(س)در مورد 13 آبا فرمودند: آن مرکزى هم که جوان هاى ما رفتند گرفتند- آنطور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسى و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهى هم اینجا براى توطئه درست کنند و جوان هاى ما بنشینند و تماشا کنند. باز ریشه‏هاى فاسد به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتى بکنیم و جوان ها را بگوییم که شما بیرون بیایید از آنجایى که رفتند. جوان ها یک کارى کردند براى اینکه دیدند، آخر ناراحت کردند این جوان ها را.[4]

بر این اساس مبارزه با آمریکا با حذف فیزیکی در ایران در 13 آبا سال 57 را می توان منشاء آثار فراوانی برای کشور بیان داشت:
1ـ عزت و سربلندی و مبارزه علیه ظلم و بیداد
امروز جمهوری اسلامی را می توان یکی از مهمترین کشورها در جهان بالاخص منطقه‌ی غرب آسیا بشمار اورد و این عزت و سربلندی مدیون خون شهدا و ایستادگی در مقابل دشمنان و بالاخص آمریکا می باشد. امروز ایران را می توان یکی از مهمترین کشورها در مبارزه و مقابله با تروریست و متحدان انها دانست که این عزت و عظمت در ایران را ثمره‌ی مبارزه با آمریکا و متحدان او است. امروز مردم لبنان، عراق، سوریه، یمن و کلیه‌ی مردم عدالت خواه جهان ایران را با اسم مبارز خط مقدم با تروریست دانسته و آمریکا و متحدانش را در صف حامیان انها می دانند و این الگویی است که امام حسین به ما یاد داده است. عزتی که امام حسین(ع) به واسطه‌ی استکبارستیزی برای خود رقم زد، امام علیه السلام وقتی خواستند بسوی کوفه حرکت کنند فرمودند:« وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی‏ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ؛ من به شیوه جدم رسول الله و  پدرم علی بن ابیطالب قیام می کنم.»[5]

و سند جریان استکبارستیزی در کربلا، این کلام امام حسین(ع) است که  حضرت در یکى از منازل بین راه در مورد اهداف قیام خود فرمود:« ایُّهَا النَّاسُ، انَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قالَ: مَنْ رَأى‏ سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلًاّ لِحُرُمٍ اللَّهِ ناکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فى‏ عِبادِاللَّهِ بِالْأِثْمِ وَالْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِقَوْلٍ وَلا فِعْلٍ کانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ انْ یَدْخُلَهُ مَدْخَلَهُ؛اى مردم! پیامبر خدا فرمود: هر مسلمانى با سلطانى زورگو مواجه گردد که حرام خدا را حلال نموده پیمان الهى را در هم شکند، با قانون پیامبر مخالفت کند، در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و عدوان و دشمنى را ترویج نماید. ولى او در مقابل چنین سلطانى، با عمل و یا با گفتار اظهار مخالفت ننماید بر خداوند است که این فرد را به محلّ همان طغیانگر در آتش جهنّم داخل کند،اى مردم! آگاه باشید اینان (بنى امیّه) اطاعت خدا را ترک و پیروى از شیطان را بر خود فرض نموده‏اند فساد را ترویج و حدود الهى را تعطیل نموده و حلال و حرام خداوند را تغییر داده‏اند و من به هدایت و رهبرى جامعه مسلمانان و قیام بر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدّم را تغییر داده‏اند از دیگران شایسته‏ترم.»[6]

2ـ دمیده شدن روح امر به معروف و جهاد
شهید مطهری در کتاب ریشه های انقلاب اسلامی خاطره ای را نقل می‌کند ایشان می فرمایند:
«من در حدود پانزده سال پیش- شاید قبل از 15 خرداد- در یکی از جلسات انجمن اسلامی مهندسین که درباره امر به معروف و نهی از منکر بحث می‏کردم متوجه نکته‏ای شدم. امر به معروف و نهی از منکر یکی از ابواب فقه ماست و به اصطلاح فقهی و فقهایی یکی از کتب فقه ماست یعنی ابواب فقه که به ترتیب از طهارت و انواع طهارتها شروع می‏شود و بعد نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، بعد امر به معروف و نهی از منکر است و بعد بیع و اجاره و رهن و وکالت، تا به باب ارث و دیات می‏رسد.
وقتی که در تاریخ مطالعه می‏کنیم می‏بینیم که در حدود دویست سال است که امر به معروف و نهی از منکر از کتابهای فارسی فقه ما افتاده است، مثل این که یک امر غیر لازمی باشد. همین طور جهاد. نمی‏خواهم بگویم شخص معینی تعمد داشته است؛ می‏خواهم بگویم روحیه ملت ما به این سو می‏آمده است. آنجا تقریبا به دست آوردم که این امر از کی و در چه زمانی بوده است. از صد سال پیش مصلحان و انقلابیون اسلامی، پیشروان و رهبران انقلابی اسلامی از نو کتاب الجهاد و کتاب امر به معروف و نهی از منکر را برای جامعه ما طرح کردند که شما می
بینید در این چهل پنجاه سال اخیر در این زمینه زیاد سخن گفته شده است. این مصلحان و رهبران انقلابی بذر این حالت تهاجم، تعرض و شورش بر نظامهای فاسد حاکم را در حالی که از روح اسلامی سرچشمه میگرفت‏.»[7]

این روحیه‌ی امر به معروف و نهی از منکر در دل مردم ایران را می توان نقطه‌ی عطفی برای مبارزه با مستکبران و دشمنان دانست که باعث حذف آمریکا از قلمرو خاکی ایران شده است که امروزه مسئولین ما به راحتی و بدون ترس از هیچ ابرقدرتی در سازمانها و همایش های بین اللملی به انتقاد و روشنگری علیه ظالمان و بالاخص مستکبران انجام دهند.

پرورش احساس
13 آبان روز مبارزه با استکبار است که در پیش قراول استکبار جهانی آمریکا است که شخصیت بزرگی مانند امام خمینی این روح را در مردم دمید و مردم توانستند با آغاز انقلاب اسلامی و در ادامه حذف فیزیکی آمریکا در ایران نقطه‌ی عطفی برای مبارزه با ظالمان و استکبار جهانی را آغاز کنند.
محسن رضایی در خصوص پیام امام خمینی در عملیات خیبر نقل می کند:

نیروهای ما در عملیات خیبر به دو نقطه حساس دشمن حمله کردند یکی منطقه دجله و دیگری جزایر خیبر پس از یک هفته جنگیدن به دلیل مشکلات در مهمات رسانی و نبودن آتش توپخانه ناچار به عقب نشینی شدیم و تنها جزایر خیبر دست ما بود در روز هفتم احمد آقا فرزند حضرت امام تلفنی پیام حضرت امام را به من دادند «به فرمانده هان سپاه بگویید جزایر خیبر را باید حفظ کنند.» من به اولین کسی که بی سیم زدم احمد کاظمی بود به محض اینکه احمد کاظمی پیام امام را ازمن شنید گفت: چشم چشم
از آن طرف دشمن چندین شبانه روز به صورت مستمر به جزایر حمله می‌کرد و آتش می ریخت ولی احمد کاظمی مقاومت می‌کرد پس از دو هفته مقاومت که به قرارگاه مرکزی آمد سر و صورتش خاک گرفته و از دود آتش خمپاره سیاه شده بود بسیار خسته و ژولیده بود او را بغل کردم و بوسیدم و گفتند: «احمد تو خیلی زحمت کشیدی»
احمد کاظمی در جواب من گفت: وقتی پیام امام را به من دادی من همه نیروهای را صدا زدم و گفتم اینجا عاشوراست باید به هر قیمتی شده جزیره را حفظ کنیم و خودم رفتم خط مقدم و کنار رزمندگان جنگیدنم.
عملیات به سختی دنبال می‌شد و فقط غیرت بچه ها بود که کار را جلو می‌برد منحنی زن های عراق منطقه را می زدند و به و خمپاره ای بر زمین می نشست و رزمنده‌ای بر زمین می‌افتاد در آن سختی کار شهید میثمی گفت:
«هر که در طلائیه ایستاد اگر در کربلا هم بود، می ایستاد.»
شهید همت در شرایطی که با کمبود نیرو و تجهیزات مواجه بود گفت: اگر خودمان مرده ایم، اسلحه دست می گیریم و می جنگیم.» طبق آمار در طی سه روز عراق حدود یک میلیون خمپاره در جزیره زد ولی جزیره حفظ شد[8].

این یعنی همان استادگی در مقابل ظلم و جور و استکبار ولو با دست خالی.


رفتارسازی
وضعیت امروز کشور ما هم با دوران انقلاب و جنگ هیچ تفاوتی ندارد دشمن همان دشمن و رویکرد همان ضدیت با کشور است و باید این را به یاد داشته باشیم که دشمن در طی این چند سال زخم های بسیاری از ما خورده است و به دنبال جبران صدماتی است که از ما دیده است و این نیاز به بصیرت ماست که دشمن را خوب بشناسیم و همان روحیه‌ی انقلابی ای در ابتدای انقلاب در انقلابیون موجود بوده است در امروز هم حفظ شود.
امام خمینی در مورد ثمرات مبارزه با امریکا و استکبار ستیزی می فرمایند:
«کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی‏دانیم، ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!... اگر بندبند استخوان‌های‌مان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده‌زنده در شعله‏های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‏مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضا نمی‏کنیم.»[9]

امروز باید بدانیم که سازش و تسلیم در برابر دشمنان چیزی جز حقارت و شکست چیزی در پی نخواهد داشت تجربه ای که ما در چند سال گذشته ان را تجربه کرده ایم که در ابتدای امر وقتی مقاومت و ایستادگی بر سر آرمانها و منافع ملی بود دشمن را مجبور به مذاکره کرد اما وقتی نگاه و روش از حالت مقاومت و ایستادگی به سازش و کوتاه آمدن از بعضی اصول شد چیزی جز خسارات و عقب نشینی در پی نداشته است.

ذکر مصیبت
چون امروز روز دانش اموز است یکی از الگوهای صحرای کربلا یک نوجوان 13 ساله ای به نام قاسم بن الحسن امروز دل هامون رو ببریم در خونه‌ی این آقا زاده.....

حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را

به خون نشانده  دل دودمان آدم را

  غم تو موهبتِ کبریاست در دلِ من

نمیدم به سرور بهشت این غم را

 

حسین جان ..  حسین جان ..

 غبار ماتم تو به من آبرو  بخشید  (2)

به عالمی  ندهم این غبار ماتم را

 حسین جان ..  حسین  جان  ..

 زمان به یاد عزایت محرم است حسین

اگر چه شور دگر داده این محرم را

 حسین جان .. حسین جان ..

 چی میخوام بگم آقای من؟

 به نیم قطرۀ اشکِ محبتت  ندهم

 

اگر دهم به دستم تمام عالم را

حسین جان .. حسین جان ..

 

*حرف آخر و بزنم*

اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمر من حسین

هزار بار بمیرم نبینم آن دم را

 اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم

هزار بار بمیرم نبینم آن دم را ....

 اگر که بند بندِ من جدا کند عدوی تو

مرا زتو،تو را زمن نمی کند جدا حسین

 حسین من .. حسین من  ..

 

 خدا نکرده دستِ رد اگر زنی به سینه ام

منِ شکسته دل بگو  که رو کنم کجا حسین

 

   حسین من  .. حسین  من  ..

 هر جوری بود از عمو اجازه گرفت عمو  رو راضی کرد وارد میدان شد این سرباز سیزده ساله رجز میخونه " إنْ تنْکرونی فأنا ابْنُ الحسن سبطُ النبی  المصطفی ....  فداش بشم  قریب به 35 نفر رو به درک واصل کرد،نانجیبی  گفت به خدا من این پسرُ می کشم کاری کرد دیگه از اسب رو زمین افتاد ناله اش بلند شد صدا زد : اغثنی یا عمّاه ...

عمو ، به فریادم برس ...

 مثلِ بازِ شکاری عمو اومد ، دید قاتل بالاسرِ قاسمِ،جنگ مغلوبه شد ... یه وقت صدایِ نالۀ  قاسم بلند شد،ای عمو :

 

 ای عمو یک دم بدار از جنگ دست

زیر سم مرکب اعضایم شکست ...

 حسین .. حسین ..

 اگر این مطلب صحیح بوده باشه تنها بدنی که کربلا دوبار زیر سم اسب رفت همین نازنین بدن بود ..

 گر چه لعل تو آب و تن تو تاب ندارد
دلت هوایِ دگر غیر روی باب ندارد

 تو آن نه ای که جواب عموی خویش نگویی

لبان تشنه ی تو نیرویِ جواب ندارد

 

 حسین  .. حسین ..

 نمی رسید اگر پات بر رکاب مخور غم

(یه سرباز سیزده ساله مگر چقدر قد و قامت داره)

 نمی رسید اگر بر رکاب، پای تو، جا داشت

که چشم قابل پای تو را رکاب ندارد

 

 حسین .. حسین ..

 ذبیح،پا به زمین سود و آب یافت ولیکن
مَسای پا که عمو دسترس به آب ندارد

 زمن بگوی به گلچین تلاش بیهُده کردی

گلی که آب نخورده دگر گلاب ندارد ..

 حسین  ..  حسین  ..

* همین که گرد و غبارِ معرکه فرو نشست دیدن قاسم رو  زمین اُفتاده،عمو بالاسرشِ ... قاسم پاها رو جمع می کنه باز می کنه ... یعنی جلو چشمِ عمو داره جان میده ...

 عمو صبر کرد تا روح از بدنش مفارقت کرد،صدا می زد قاسمم،برا عموت سخته او رابه یاری بطلبی نتواند اگر بتواند برات سودی نداشته باشد .... حسین .. یه جمله بیشتر عرض ادب ندارم ، برداشت سینه قاسم رو به سینه چسبانید،کنایه  فهما اهلِ روضه دلسوخته ها ، گریه کنا،یه بیت گفتم،شنیدید :*

 نمی رسید اگر بر رکاب، پای تو، جا داشت

که چشم قابل پای تو را رکاب ندارد

 *حالا راوی میگه یادم نمیره دیدم سینه قاسم رو به سینه چسبانیده ، اما پاهایِ قاسم رو زمین کشیده میشه .. حسین  .. حسین .. بمیرم ، بمیرم ...*
 خسته جان پیکر‌ش از لطف در آغوش کشید

رو به سویِ حرم آورد و به فریاد آمد

کای عروس حسن از بخت شکایت منما

حجلۀ حسن بیارای که دماد آمد ....

 اونم با چه قد و بالایی ... حسین .. حسین  ..

 عمو ، یتیم حسنم ....


[1] کامل الزیارات، ص: 177

[2] لهوف، ص23.

[3] فتوح ابن عثم، ج5، ص137

[4] صحیفه امام خمینی، ج10، ص491

[5] ‏؛بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏44، ص: 329

[6] تاریخ طبرى، ج 4، ص 304؛ الکامل، ابن اثیر، ج 2، ص 552

[7] ریشه های انقلاب اسلامی، ص133

[8] تنبیه متجاوز،ج3، ص91

[9] صحیفه امام خمینی، ج21، ص98

(سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶) ۱۲:۱۶
https://news.masjed.ir/u/he8
اظهار نظر
امتیاز را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید