جمعه / ۲۶ خرداد ۱۳۹۶ / ۱۴:۱۹
سرویس : دین و اندیشه
کد خبر : ۲۸۷۸۰
گزارشگر : سید پویان حسین‌پور
نگاهی به سریه‌های حضرت علی(ع)

از شکستن بت‌ها تا رویارویی با پسر حاتم طایی/ ترجمه غزوه به جنگ اشتباه است

علی(ع) در سال‌های نخست بعثت به دستور پیامبر(ص) سه سریه را فرماندهی کرد. گرچه مجموع افراد شرکت‌کننده در این سریه‌ها به ۶۰۰ نفر نمی‌رسید، اما هر سه با موفقیت همراه شد و از نتایج آن، اسلام آوردن پسر حاتم طایی بود.

(جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۶) ۱۴:۱۹

به گزارش پایگاه تخصصی مسجد ، یک بُعد از شئونی که رهبری اسلام بر عهده دارد، امور نظامی و فرماندهی مجاهدان مسلمان است که به سبب حجم زیاد آن در دوران تشکیل حکومت اسلامی، بخش‌های مهمی از تاریخ اسلام را شکل داده است.

برخلاف آنچه دشمنان اسلام در طول تاریخ در صدد القای آن بوده‌اند که دین اسلام با زور و شمشیر پیش رفت، باید گفت که اسلام در حقیقت دین صلح و صفا و آرامش است. دین مقدس اسلام به نرمش، موعظه، انسان‌سازی، بهزیستی و همزیستی تأکید کرده و از جدال، نزاع، کشمکش و درگیری نهی کرده است. لذا پیامبر اکرم (ص)، تا زمانی که در مکه اقامت داشت، با حکمت و موعظه حسنه و گفتگوی نرم مردم را به دین خدا دعوت می‌کرد. خداوند در این‌باره در آیه ۱۲۵ سوره نحل می‌فرماید:

﴿اُدْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ) با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‏ای] که نیکوتر است، مجادله نمای.

بیشترِ آیاتی که در مکه نازل شده، در همین راستا است. دقت در این آیات بیانگر این است که اسلام در مکه در برابر مخالفان خود دست به شمشیر نمی‌برد و شدت عمل به خرج نمی‌داد، بلکه عذاب را به دنیای دیگر محول می‌کرد. اما پس از آنکه رسول خدا(ص) مجبور به هجرت شد و با همکاری و استقبال مردم مدینه، حکومت اسلامی تأسیس کرد، دشمنان اسلام، به ویژه قریش، در صدد نابود کردن آئین آن حضرت برآمدند و همان‌گونه که در ادامه خواهیم گفت، در اطراف مدینه به لشکرکشی و تحرکات نظامی پرداختند. بنابراین اسلام هم نباید دست روی دست می‌گذاشت، بلکه باید در برابر تحرکات نظامی دشمن عکس‌ العمل نشان می‌داد. آیاتی در این زمینه نازل شد و به پیغمبر و مسلمانان دستور داد که به موقع در مقام عقب راندن مشرکان و دفع کفار اقدام کنند و نگذارند که دشمن خود را تقویت کرده و بر مسلمانان برتری یابد. از این رو خداوند در آیه ۶۰ سوره انفال قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَ أَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّنْ قُوَّةٍ وَ مِن رِّباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ و هرچه در توان دارید از نیرو و اسب‌های آماده بسیج کنید، تا با این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری را جز ایشان ـ که شما نمی‌شناسیدشان و خدا آنان را می‌شناسد ـ بترسانید.

با توجه به اینکه در تاریخ صدر اسلام و دوران رسالت نبوی در مدینه منوره، غزوه‌ها و سریه‌های متعددی رخ داده است، لذا باید دید که اسلام در چه مواقعی جنگ را پذیرفته و به عنوان راه حل نهایی آن را مطرح می‌کند؟ با توجه به آیات قرآنی درمی‌یابیم که عمده جنگ‌هایی که به وجود مقدس پیغمبر (ص) تحمیل شد، جنبه تدافعی داشته است؛ یعنی دشمن در صدد حمله بر آمده یا قصد ایجاد معاهده‌ها و اتحاد‌هایی بر ضد مسلمانان داشته است، تا به طور دسته‌جمعی و متحد به مدینه حمله آورند، لذا پیامبر بزرگوار اسلام مجبور به عکس‌العمل می‌شد، تا مانع دست‌یابی دشمن به اهداف خود شود. بنابراین همین‌که آن حضرت از حرکت دشمن یا قصد آنها برای حمله به مدینه آگاه می‌شد، مسلمانان را بسیج می‌کرد و به فرماندهی خود یا یکی از اصحاب به مقابله می‌شتافت. حتی هنگامی که مسلمانان برای دعوت مشرکان به اسلام، به قبایل مختلف اعزام می‌شدند، رسول خدا (ص) آنها را از اینکه آغازگر جنگ باشند، نهی می‌کرد و اصحابی را که برای دعوت قبایل به اسلام و شکستن بت‌ها اعزام می‌داشت، فرمان می‌داد که ابتدا باید به توحید و نبوت دعوت کنند و چنانچه نپذیرفتند و به لجاجت ادامه داده و در صدد مقابله برآمدند، آن‌گاه با آنان بجنگند.

نمونه‌ای از این موارد، مأموریت تبلیغ حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در یمن است. امیرالمؤمنین(ع) به دستور پیغمبر(ص) با ۳۰۰ نفر به منظور تبلیغ اسلام به یمن رفت، اما بعد از آنکه با یکی از قبایل مهم یمن مواجه شد و آنها را به توحید و نبوت و معاد دعوت کرد و آنان نه تنها نپذیرفتند، بلکه با بارانی از تیر و سنگ او را پاسخ دادند، به ناچار با آنها وارد جنگ شد و پس از آنکه عده‌ای از آنها را کشت، بقیه در برابر اسلام سر تسلیم و تعظیم فرود آوردند.

* موارد جواز جنگ از دیدگاه اسلام
مطابق آیات قرآنی، جنگ، تنها در چند مورد تجویز شده و به عنوان راه حل نهایی معرفی شده است که این موارد به شرح زیر است:

۱ـ نبرد با کسانی که به جنگ با اسلام برخاسته‌اند (بقره/ ۱۹۰). البته در همین جنگ با دشمنان خدا و اسلام نیز نباید از حد و حدود تجاوز کرد، چرا که خدا متعدیان را دوست ندارد (حج/ ۳۹).

۲ـ جنگ برای از میان بردن فتنه (بقره/ ۱۹۳)

۳ـ دفاع از مستضعفان در برابر مستکبران (نساء/ ۷۵)

۴ـ جنگ در برابر پیمان‌شکنی دشمن و آغازگری عداوت با مسلمانان (انفال/ ۱۲ و ۱۳)

۵ـ جنگ برای از میان بردن شرک (توبه/ ۵)

۶ـ جنگ به سبب تبعید مسلمانان از وطن (توبه/ ۱۳)

بنا بر آنچه ذکر شد، اسلام جنگ را با عنوان راه حل آخر، و نه نخستین راهکار، در مواجهه با دشمن مجاز شمرده است، آن هم با حد و حدودی که در جنگ و کشتن دشمن از حد عدالت خارج نشده و متعدی و متجاوز نشوند.

* تفاوت غزوه با سریّه
جنگ‌هایی که در عهد رسالت رسول مکرم اسلام به وقوع پیوست و حوادث نظامی مختلف این دوران با دو واژه غزوه و سریّه معرفی شده است. غزوه در لغت به معنی مطلق جنگ است، اما در اصطلاح برای تحرکات نظامی و بسیج نیروهایی که در عهد رسول‌الله(ص) صورت می‌گرفت و خود حضرت در آن حضور داشتند، اطلاق می‌شود که طبیعتاً فرماندهی هم با ایشان بود. در برخی ترجمه‌ها به غلط از غزوه به طور کلی با عنوان جنگ یاد شده است، در حالی که بنا به نقل مورخان مشهور، در عهد رسول اکرم (ص) ۲۶ یا ۲۷ غزوه رخ داده است، [۱] که از این تعداد تنها ۹ مورد به جنگ و خونریزی منجر شده و در دو سوم آنها جنگ و خونریزی نبوده است. لذا ترجمه غزوه به جنگ کاملاً اشتباه است و بهتر آن است که در تعریف غزوه گفته شود: «تحرکات نظامی و بسیج نیروهای مسلمان با حضور و فرماندهی رسول اکرم (ص)، خواه به جنگ بیانجامد یا جنگی در آن رخ ندهد، غزوه نامیده می‌شود.»

سریّه در لغت به دسته‌ای گفته می‌شود که شب‌ها حرکت می‌کنند، اما در اصطلاح به تحرکات نظامی یا اطلاعاتی یا بسیج نیروهای مسلمان برای حضور در مأموریتی که رسول مکرم اسلام (ص) تعیین می‌کرد و خود در آن حضور نداشت، اطلاق می‌شود. در سریه‌ها یکی از اصحاب فرماندهی عملیات را از سوی رسول خدا (ص) بر عهده داشت. مورخان، تعداد سریه‌ها را به اختلاف ۳۵، ۴۸، ۶۶ و ۸۲ مورد ذکر کرده‌اند. [۲]

این نکته را نیز باید اضافه کرد که غزوات رسول الله (ص) یا به نام منطقه‌ای که رویارویی در آن پیش آمده شناخته شده است، مانند: غزوه خیبر، غزوه تبوک و غزوه طائف، یا به نام قبیله دشمنانی که با آنان مواجه شدند، خوانده شده است، مانند: غزوه بَنی‌قَیْنُقاع، غزوه بَنی‌نَضیر، بنی‌قُرَیْظه و بَنِی‌الْمُصْطلِق.

سریه‌ها نیز نام‌گذاری دوگانه‌ای دارند، بدین ترتیب که یا به نام فرمانده سریّه خوانده می‌شوند، مانند: سریّه حمزه و سریّه عُبیده، یا به نام منطقه حضور سپاه اسلام. در برخی موارد نیز سریه‌ای با دو نام ذکر شده است که یکی به نام فرمانده و یکی هم به نام منطقه است.

باید دانست که بیشتر غزوات و سریه‌های نخستین اسلام، به علت حضور نیروهای دشمن در محدوده دار الاسلام، یعنی مدینة النبی، یا تعقیب کاروان‌های تجاری دشمن که از محدوده مدینه عبور می‌کردند، به فرمان رسول خدا (ص) رخ داده است. از آنجا که بیشتر سران قریش به امر تجارت اشتغال داشتند و کوتاه‌ترین و امن‌ترین راه تجارتی شمال ـ جنوب از حاشیه مدینه عبور می‌کرد، لذا پیامبر اسلام (ص) برای آنکه به قریش بفهمانند که او از هدف اصلی‌ خود، که همانا ریشه‌کن کردن شرک و آزادسازی خانه مقدس کعبه بود، منصرف نشده‌ است، به کاروان‌های تجاری قریش حمله می‌برد. علاوه بر آن، چون قریش خانه و اموال مسلمانان مهاجر را مصادره کرده بودند، لذا رسول خدا (ص) با تهدید کاروان‌های آنان، مقابله به مثل می‌کرد.

* سریه حضرت على(ع) براى انهدام بت‌ها
هنگام محاصره طائف، رسول خدا(ص) به اعزام گروه‌هایی برای شکستن بت‌های اطراف اقدام کرد. امیرالمؤمنین علی (ع) از سوی رسول خدا (ص) مأمور شکستن بت‌های چند قبیله شد. برخی از آن قبایل، با دیدن قدرت امیرالمؤمنین (ع) کوتاه آمده، فرار کردند و یا تسلیم شدند و آن حضرت، بت‌های آنها را در هم کوبید. اما قبیله‌ای به نام قبیله خَثعَم مقاومت کرد که علی (ع) با آنها جنگید. شخصی تنومند به نام شهاب از این قبیله بیرون آمد و مبارز طلبید. افراد سریه جرأت نکردند به میدان او بروند.

حضرت علی (ع) می‌خواست خود به مصاف او برود؛ ابوالعاص بن ربیع همسر زینب(س) دختر پیامبر مانع امیرالمؤمنین شد و خواست تا به جنگ شهاب برود. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «من به جنگ او می‌روم و چنانچه کشته شدم تو فرماندهی سریه را بر عهده داشته باش.» علی (ع) به مصاف شهاب رفت و او را از پای درآورد و بر آنها و بتکده‌شان فایق آمد و بت‌ها را در هم شکست و پیروز و سربلند به نزد پیغمبر (ص) بازگشت. پیامبر اکرم(ص) با دیدن امیرالمؤمنین علی(ع) مدتی طولانی با آن حضرت خلوت کرد و سخن گفت که گلایه برخی از اصحاب را بر انگیخت.

* سریه امیرالمؤمنین(ع) به فدک
پس از آنکه یهودیان فراری بنی‌نَضیر در خیبر پناه گرفتند، این منطقه پایگاه تازه‌ای بر ضد اسلام شد و معلوم بود که دیر یا زود با اسلام درگیر خواهند شد.

رسول اکرم (ص) خبر یافت که اعضای قبیله‌ای یهودی به نام بنی سعد بن بَکْر گرد هم آمده‌اند و قصد کمک‌رسانی به یهودیان خیبر را دارند. پس امیرالمؤمنین علی (ع) را با صد نفر به سوی آنها فرستاد تا مانع امداد رسانی آنها به دشمن اسلام شود. امیرالمؤمنین و افراد تحت امرش با تاکتیک خاص نظامی، به منطقه دشمن رسیدند و فردی را اسیر کردند و از او محل استقرار دشمن را یافتند و در آب‌گاهی به نام هَمَج، میان خیبر و فدک، به دشمن تاختند. وقتی که نیروهای اسلام به سوی یهودیان آمدند آنها نتوانستند آماده‌ رزم شوند و امکاناتی را که فراهم کرده بودند تا به خیبر برسانند، باقی گذاشتند و گریختند. امیرالمؤمنین (ع) بر آن امکانات که ۵۰۰ شتر و ۲۰۰۰ گوسفند بود، دست پیدا کرد و آنها را غنیمت گرفت. این سریه اقتدار اسلام را به نمایش گذاشت و اقدام یهود را خنثی کرد. (الطبقات الکبرى، ج ۲، ص ۷۳.)

* سریّه امیرالمؤمنین به سرزمین طَیّ
سرزمین طیّ، در شمال غربی عربستان، منطقه سکونت قبیله معروف طیّ بود که حاتم طاییِ معروف، پیش از اسلام ریاست آن را بر عهده داشت. به هنگام رسالت پیامبر اکرم (ص) ریاست قبیله طی با فرزند او، عَدِیّ بن حاتم، بود. عدی پنهان از افراد قبیله، به آئین مسیحیت گرویده بود. ولی افراد قبیله بت‌پرست بودند و بتکده‌ای بزرگ با بتی به نام فُلْس داشتند.

پیغمبر اکرم (ص)، امیرالمؤمنین، علی (ع)، را مأمور کرد تا قبیله طیّ را به اسلام دعوت کند و آن بتکده و بتها را در هم بکوبد. امیرالمؤمنین (ع) با ۱۵۰ نفر از انصار به سوی آنان آمد و ایشان را به اسلام دعوت کرد، اما آنها نپذیرفتند، حضرت علی (ع) به ناچار با آنها وارد جنگ شد. عدی بن حاتم شکست خورد و به سرزمین شام گریخت. امیرالمؤمنین بر منطقه آنها دست یافت و بت و بتکده را ویران کرد و غنایم قابل توجهی به دست آورد. همچنین گروهی از آنان، از جمله دختر حاتم را اسیر کرد و به مدینه آورد. دختر حاتم از پیغمبر خواست تا بر او منت بگذارد و آزادش کند. پس از سه بار درخواست که پیغمبر (ص) پاسخ او را نداد، بار چهارم رسول خدا (ص) به او فرمود: «تو را آزاد می‌کنم، اما در مدینه بمان تا کاروانی که افراد مورد اعتمادی از قبیله شما در آن باشد، به مدینه بیاید و ما تو را با آن کاروان اعزام کنیم» و همان‌گونه نیز شد.

وقتی دختر حاتم بازگشت، برادر خود را به سبب مقابله با پیغمبر (ص) و رها کردن او سرزنش کرد و از او خواست تا نزد پیامبر رود و سخن او را بشنود، چنانچه سخن ایشان حق است، بپذیرد و در هر حال در برابر او موضع‌گیری نکند.

عدی بن حاتم خود نقل می‌کند که به مدینه آمدم و با پیغمبر (ص) دیدار کردم. آن حضرت مرا به خانه خود برد و پس از آنکه از دین من، که هیچ‌کس از آن آگاه نبود، و چگونگی عملکرد من با افراد قبیله‌ام در مورد گرفتن اموالی از آنها خبر داد، اسلام آوردم.

عدی پس از پذیرش اسلام به سوی قبیله خود بازگشت و افراد قبیله طی نیز مسلمان شدند. (ر.ک: السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۲۵؛ مغازی، ج ۳، ص ۷۴۹؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۶۴؛ تاریخ یعقوبی، ج ۳، ص ۱۱۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۹۴.)

عدی بن حاتم طایی بعدها در دوران خلافت امیرالمؤمنین، علی (ع)، یکی از یاران برجسته و وفادار آن حضرت شد و دو تن از فرزندان او نیز در صِفِّین در رکاب آن حضرت به شهادت رسیدند.


پی‌نوشت‌ها:
۱ـ مورخانی که تعداد غزوات رسول اکرم (ص) را ۲۶ مورد ذکر کرده‌اند، غزوه خیبر و غزوه وادی القُراء را یک مورد انگاشته‌اند و آنهایی که این دو را تفکیک کرده‌اند، به ۲۷ غزوه قائل هستند.

۲ـ این اختلاف عمدتاً از آنجا ناشی می‌شود که برخی از مورخان، مأموریتهایی را که حضرت مثلاً به یک، دو یا سه نفر محول کرده‌اند، نیز سریه حساب کرده‌اند، لذا عدد آنها به ۸۲ رسیده است، برخی نیز مثلاً پنج نفر را سریه ندانسته‌اند، لذا تعداد آنها کمتر شده است. برخی نیز فقط جنبه‌های نظامی را لحاظ کرده‌اند و مأموریتهای کسب اطلاعات را به عنوان سریه حساب نکرده‌اند، لذا عدد آن به ۳۵ یا ۴۸ تقلیل یافته است.

(جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۶) ۱۴:۱۹
https://news.masjed.ir/u/lae
اظهار نظر
امتیاز را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید