دوشنبه / ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ / ۰۹:۳۶
سرویس : اجتماعی
کد خبر : ۲۸۲۷۰
گزارشگر : سید پویان حسین‌پور
در گفتگو با حجت الاسلام زیبائی‌نژاد بررسی شد؛

نگاهی به هویت اجتماعی زن و پتانسیل مسجد در جذب اجتماعی زنان

مسئول مرکز مطالعات و تحقیقات زنان حوزۀ علمیۀ قم معتقد است: جامعۀ سنتی یک تلقی اصلی دربارۀ زن داشته است که آن هم این بوده که اگر جامعه بخواهد سالم بماند، باید خانواده در آن سالم باشد و بر اساس این تلقی، تفکیک وظایفی بین زن و مرد ایجاد کرده است. موقعی که جریان مدرن وارد جامعه‌ای با آن تفکرات شد، زن‌ها را از خانه بیرون آورده و نقش مشارکت اجتماعی به سبک مدرن به آنها داده شد.

(دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶) ۰۹:۳۶

به گزارش پایگاه تخصصی مسجد، برای گذر از روزهای سخت در جامعه و رسیدن به فردای بهتر برای جامعۀ زنان، امام جماعت مسجد می‌تواند با حرکتی دینی و راهبردی و داخل کردن زنان در نظام مدیریتی مسجد به حل چند مسئله بپردازد. از جملۀ این مسائل، علاقۀ زنان به حضور در جامعه و عدم ایجاد و وجود محیطی به امنیت مسجد در جامعه است. این موضوع را با حجت الاسلام زیبائی‌نژاد، مسئول مرکز مطالعات و تحقیقات زنان حوزۀ علمیۀ قم به بحث گذاشته‌ایم که در ادامه نظر شما را به این گفتگو جلب می‌کنیم.

به عنوان اولین سؤال بفرمایید که آیا در سابق و در نگاه جامعۀ قدیم اسلامی، برای زن هویت ویژۀ اجتماعی تعریف شده بود؟

جامعۀ سنتی یک تلقی اصلی دربارۀ زن داشته است که آن هم این بوده که اگر جامعه بخواهد سالم بماند، باید خانواده در آن سالم باشد و بر اساس این تلقی، تفکیک وظایفی بین زن و مرد ایجاد کرده است.

این تفکیک، برای مرد، مسئولیت اجتماعی و برای زن مسئولیت خانوادگی تعریف می‌کند. یعنی جامعه به حضور اجتماعی زن، امتیاز نمی‌دهد؛ چون حضور اجتماعی زن و خالی ماندن خانه را ملازم هم می‌داند و معتقد است که زن از مسیر حفظ خانواده و از طریق بازتولید ارزش‌های خانواده، ارزش‌های اخلاقی و حتی ارزش‌های سیاسی به جامعه کمک می‌کند. بنابراین، این تصورات تحقیر آمیزی که امروزه در جامعۀ مدرن نسبت به جامعۀ سنتی وجود دارد ـ و من وجهش را نمی‌فهمم ـ متوجه مسیر خدمت اجتماعی زن به خانواده نیست.

این تعریف هویت در جامعۀ مدرن -به خصوص در ایران- شکل گرفت؟

موقعی که جریان مدرن وارد جامعه‌ای با آن تفکرات شد، زن‌ها را از خانه بیرون آورده و نقش مشارکت اجتماعی به سبک مدرن به آنها داده شد. هرچند انقلاب سکته‌ای در این جریان مدرن شدن حضور و تعریف زن در جامعه است.

البته من منکر این نیستم که در جامعۀ جدید ظرفیت‌های جدیدی برای حضور زنان باز شده؛ حضور تکنولوژی وقت آزاد زیادی در خانواده ایجاد کرده است و زنان خانه‌دار در جامعۀ ما طبیعتاً در مصرف اقتصادی‌ و مواد فرهنگی جدیدشان مصرف‌گراتر شده‌اند، آنها بیشتر از ماهواره استفاده می‌کنند. به این دلیل که موقعی که شما روی مناسبات اجتماعی برای زن، ارزش‌گذاری کردید ـ یعنی خانه‌نشینی و خانه‌داری را برای زن بی ارزش کردید ـ چه زنی در خانه می‌ماند؟ کسی که در رقابتِ برای حضور در اجتماع  نتوانسته است خودش را بالا بکشد، زنی که  همیشه از خانه‌نشینی خودش احساس حقارت می‌کند و خانه‌گزینی او خانه‌گزینی انتخابی نیست.

آیا باید برای شکستن این نظام ارزشی گامی برداشته شود؟

ما به نگاه جدیدی نیاز داریم که عناصری از سنت و در کنار آن، عناصری از فضای جدید اقتضائات جهان جدید در آن باشد. ولی ذیل آن، جهت‌گیری کلی یعنی نگاه اصلی زن باید معطوف به خانواده باشد، نه ضرورتاً خانه‌نشینی‌ای که در جامعۀ سنتی بود.

آن وقت همان زمان آزاد را چگونه مصرف کند؟ و نیاز به حضور در فضاهای جدید را چگونه برطرف کند؟

در همان جامعۀ سنتی هم بعضی از مشاغل مختص خانم‌ها بود. اشتغال زن در جامعۀ سنتی دو علت داشت: یکی اضطرار زنان به شغل؛ زن‌هایی که پدرشان مرحوم شده، شوهرشان معلول یا مرحوم شده و زنان سرپرست خانوار که وظیفۀ تأمین هزینه‌های خانوار را داشتند، دوم آن‌ جایی که چرخش کار جامعه وابسته به حضور زنان بود مثلاً آرایشگر‌های زن، قابله‌ها و... .

این خدماتی است که جامعه همیشه برای آنها به حضور زن نیاز داشته و دارد. شاید امروز این خدمات توسعه پیدا کرده باشد. مثلاً شما در جامعه به مددکار اجتماعی زن نیاز دارید که دخترهای در معرض آسیب را به زندگی اجتماعی بازگرداند و... اما این حضور هم باید تحت الگویی خانواده محور باشد. امروزه در بعضی از کشورهای دنیا مثل آلمان، سیستم‌‌ حضور زنان در جامعه انعطاف‌پذیر است یعنی امکان نیمه وقت شدن شغل برای زن وجود دارد اما به گونه‌ای که منفعت کارفرما هم لحاظ شود.

دو اتفاق باید در تعریف حضور اجتماعی زنان رخ دهد؛ یکی اینکه حضور اجتماعی زن باید واقعاً ارزشمند شود. یعنی در تحولات فرهنگی، اجتماعی جامعه نقش مؤثر ایفا کند، دوم این که باید از زن بودن خودشان احساس ارزشمندی کنند و از ایفای نقش در خانواده و جامعه لذت ببرند.

به نظر جنابعالی حضور اجتماعی زنان در جامعه صرفاً دلایل اقتصادی دارد؟

اصلاً! در بعضی مکان‌ها مثل بازارها خانم‌هایی را می‌بینید که فروشنده هستند. در خیلی موارد درآمد چندانی هم ندارند و شاید درآمد آنها به اقتصاد خانواده هم کمکی نکند. غرض آنها اقتصادی نیست. بیشتر به خاطر کسب شأن اجتماعی فعالیت اقتصادی می‌کنند. ولی آن زنی که خانه‌دار است، فرزندان و همسرش از او راضی هستند و نقش‌های اساسی ایفا می‌کند، از کارکرد خویش احساس ارزشمندی و افتخار نمی‌کند و سعی می‌کند خود را به یک عنوان دیگری معرفی کند. این نشان می‌دهد که جامعه ارزش‌گذاری درستی روی این مسائل انجام نداده است.

علاوه بر این که خانواده‌محوری در حضور اجتماعی زنان مطرح است، در این بخش نکتۀ دیگری هم هست؟

همان‌طور که شما اشاره داشتید، ابتدا باید الگوی مشارکتی‌ زنان، خانواده‌محور باشد. یعنی مناسبات و فعالیت‌هایی که در محیط کار یک زن هست، ویژگی‌های زنانۀ او را تضعیف نکند. بعضی از فعالیت‌های مردانه خشن است و نباید به واسطۀ حضور اجتماعی و اشتغال زنان به چنین کارهایی، طبیعت لطیف زنانه آسیب ببیند.

به خاطر دارم سال‌ها پیش، بانک‌ها در دو شیفت 8 صبح تا 12 ظهر و 2 تا 6 عصر خدمات داشتند و زمان ناهار خالی بود. یعنی مناسبات کار، خود را با اقتضائات سفرۀ خانوادگی و خانواده هماهنگ می‌کرد و حالا کاملاً عکس شده؛ خانواده باید خودش را با اقتضائات محیط کار هماهنگ کند.

آیا ما می‌توانیم حضور زن را در جامعه داشته باشیم و تا سر حد امکان این تفکیک جنسیتی را در جامعه داشته باشیم؟ به طور مثال ما می‌توانیم بانکی داشته باشیم که مخصوص زنان است و بعد این علقۀ حضور اجتماعی‌  که لاجرم ایجاد شده مفیدتر و کمتر آسیب زا باشد؟

اگر همتش را داشته باشیم، در جاهایی شدنی است. با رفتن در برخی فضاها، نمی‌فهمیم چرا در آن فضا این قدر مثلاً زن و مردها بی‌ضابطه کنار هم نشسته‌اند؟!

با کمی دقت می‌بینیم که در مشاغلی که در آن اختلاط زیاد است ـ مثل هنرپیشگی ـ ، موضع خانواده بیشتر در معرض خطر است و آمار طلاق هم بالا است. بنابراین اگر همتش باشد، می‌شود جامعه را به این دردسرها دچار نکرد.

بخش دوم سؤالات من در حوزۀ مسجد است. اولین سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که آیا مسجد می‌تواند آن عرصۀ اجتماعی مفید جامعه برای اطفای علاقه و انگیزۀ حضور اجتماعی باشد؟

چه سؤال خوب و به جایی! بله. دقیقاً مسجد همان عرصه است. مقدمه‌ای خدمتتان عرض می‌کنم؛ ما مشکلاتی در این زمینه داریم که مربوط به کلیت روحانیت است. بدین معنی که متأسفانه بدنۀ اجتماعی روحانیت‌ ضعیف شده است. مقایسۀ قبل از انقلاب با بعد از انقلاب، این نظر را اثبات می‌کند. سال 1352 در استان فارس زلزله‌ای رخ داد و دولت اقدام صریح نمی‌کرد. روحانیت استان به همت آیت‌الله محلاتی و دیگران، عَلم کمک بلند کرده بودند و مردم هم پشت سرشان ایستاده بودند. این‌ها کمک جمع می‌کردند و برای مناطق آسیب‌دیده می‌بردند و قائله را رفع و رجوع می‌کردند. ولی بعد از انقلاب، یک فضای دولت‌سالارانه‌ای در ذهن روحانیت ایجاد شده است که دولت همه کاره است و این‌گونه روحانیت خود را عقب کشیده است. سال 1382 بم زلزله آمده است، دولت هم هست، روحانیونی هم هستند، ولی نهاد روحانیت مسئله‌اش زلزلۀ بم نیست. یک ماه پیش در جلسۀ حوزه‌های علمیۀ خواهران مازندران ‌گفتم که به نظر من، موقعی که هواشناسی اعلام می‌کند که سه روز آینده یک جبهه هوای سرد وارد مازندران می‌شود، حوزه‌های استان باید بسیج شوند، دو سه روز درس را کنار بگذارند و به داد مردم برسند و با آنها باغات و میوه‌ها را سامان دهند که سرمازده نشود. یعنی تبلیغ دین را در بستر غم‌خواری اجتماعی انجام دهند. روحانیت باید بداند که اگر فقط روی منبر حرف بزند، آن جریان تدینی که باید شکل بگیرد، شکل نمی‌گیرد. تبلیغ دین، غیر از حرف دینی زدن است. جریان دینی باید نشان دهد که مسئلۀ مردم را می‌فهمد و غصۀ مردم را می‌خورد. اگر این پیوند اجتماعی تقویت شد، شما می‌توانید در بستر آن، امر به معروف و نهی از منکر را هم سامان بدهید. وقتی پدر من گوش من را می‌گیرد و می‌گوید فلان کار را نکن، کسی گوش من را می‌پیچاند که ساعتی پیش لقمه در دهان من گذاشته؛ این یعنی حمایت! نظارت و هدایت، در کنار حمایت است، نمی‌توانید کنار خیابان بایستید و هر زن بدحجابی که دیدید، بگویید مثلاً خانم حجابت، برادرم نگاهت! این‌ها در جامعۀ جدید جواب نمی‌دهد؛ مردم باید ببینند که شما در محله، غصۀ بهداشت محل را هم خوردی، غصۀ بی‌کاری جوانش را هم خوردی و... .

بنابراین اعتماد سازی قدم اول است. این اعتماد سازی که شکل گرفت، بعد می‌بینید چه قدر راحت هم گارد طرف باز می‌شود. بعد شما می‌توانید بروید و او را بیارید در زمین خودتان و هدایت‌گری‌ها را هم انجام دهید. پس هدایت‌گری نقطه شروع نیست، هدف است. نقطۀ شروع کارتان باید غم‌خواری اجتماعی و تفاهم باشد و از موضع استعلا نباشد. استعلا در نهایت شکل می‌گیرد.

با این مقدمه چگونه می‌توان به مشارکت زن در مسجد و شاید مدیریت بخش‌هایی از مسجد که حضور اجتماعی او را ارضا می‌کند، رسید؟

ما در حال طراحی مدلی هستیم که نام آن را طرح «مسجد، خانواده، محله» گذاشته‌ایم. این طرح از جمله طرح‌های مسجد محور است یعنی محله‌ای باید حول مسجد شکل بگیرد. این شکل‌گیری، ضرورتاً شکل‌گیری جغرافیایی نیست اگر چه شکل‌گیری جغرافیایی هم مهم است.

به هر صورت اگر می‌خواهیم روحانیت در جامعه مؤثر باشد، الگویی مثل مسجد صفا در تهران لازم است که دغدغۀ آن، گفتمان انقلاب اسلامی است و مسجد را در فضایی ثابت و هویت‌بخش تعریف می‌کند.

سؤالات بنده تمام شده، اگر نکته‌ای مانده در خدمت شما هستم.

إن‌شاءالله موفق باشید. نکته‌ای که به نظر می‌رسد، این است که دغدغۀ اصلی نشریه و نهادی که شما وابسته به آن هستید، باید آشتی دادن قاعده‌مند روحانیت با مسجد باشد، مشکل اصلی ما این است که روحانیت راه مسجد را گم کرده نه مردم. ما مدام داریم مشکل را به سمت مردم می‌بریم. روحانی ما مسجد را به مثابه یک شغل می‌بیند؛ محلی برای نماز خواندن، نه محلی برای هدایت‌گری! تا زمانی که ذهنیت ما نسبت به مسجد اصلاح نشود، ذهنیت مردم نسبت به مسجد اصلاح نخواهد شد.

(دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶) ۰۹:۳۶
https://news.masjed.ir/u/j7o
اظهار نظر
امتیاز را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید