به گزارش پایگاه تخصصی مسجد،نگاه دینی، عرفیترین و ابتداییترین نیازها و رفتارهای انسانی را از جهت هدف، غایت و محتوا، روح و تعالی میبخشد؛ اما این بدین معنا نیست که نمیتوان پدیدهها، رفتارها و اعمال انسانی اجتماعی را بهخودی خود، در ادبیات فطری و انسانی و بدون لحاظ شارع، بررسی و تشریح کرد.
به طور مثال، هر چند تفسیر مشارکت سیاسی اجتماعی -که نمونۀ آن شرکت در انتخابات است- در الگووارۀ دین بر اساس «حق و تکلیف الهی انسان» است و چنین تفسیری، آن را از امری صرفاً اعتباری و قراردادی خارج کرده و «بسیار پیشرفتهتر و معنادارتر و ریشهدارتر از چیزی که امروز در لیبرال دمکراسی غربی وجود دارد، معنا میکند»1، اما این بُعد دینی، نافی بُعد انسانی، عُقلایی و عرفی مشارکت سیاسی اجتماعی و شرکت در انتخابات نیست. به عبارت دیگر، اگر چه مشارکت سیاسی اجتماعی در نظام تشریع جایگاه ویژهای دارد، اما این بدین معنا نیست که امری صرفاً تشریعی باشد؛ بلکه در نظام تکوین نیز قابل تحلیل و بررسی است.
این نکته خصوصاً در مسئلۀ «شرکت در انتخابات» دوچندان است. چرا که در کتب روایی بابی تحت عنوان «فی الانتخابات» وجود ندارد؛ اساساً انتخابات اولاً و بالذات مسئلهای ملی است و ثانیاً و بالعرض از آن حیث که مسئلهای ملی است، متعلق عناوین دینی واقع شده و وظیفهای دینی شمرده میشود.2 با توجه به این مقدمه، به نظر میرسد شرکت در انتخابات از وجوه زیر با ادبیات عقلایی و فطری، قابل پیگیری باشد:
انتخابات، نوعی مشارکت سیاسی اجتماعی مردم یک جامعه است. این مشارکت، از سه جنبه معنا بخش و ثمر بخش است:
1. شخصی و درونی
1-1. مثمر ثمر بودن
یکی از نیازهای فطری و درونی انسانها، داشتن حس ثمردهی و سودمندبودن است. مسئلۀ «کار و فعالیت» بر اساس همین نیاز فطری ضرورت و معنا پیدا میکند. از مهمترین این فعالیتها، مشارکت سیاسی اجتماعی در امر انتخابات است که حس اثرگذاری در سطحی کلان را در فرد ایجاد میکند.
1-2. وطن دوستی
از جمله نیازها و گرایشات فطری، حس وطن دوستی و عِرْق ملی است. انسان -همانطور که حب نفس و خانواده دارد- وطن و سرزمینش را دوست میدارد و تمایل دارد وطنش محفوظ بماند، از زوالش جلوگیری شود، رشد کند و بالنده شود. شرکت در انتخابات، از آن جهت که مشارکتی در این راستا است، پاسخی به این نیاز فطری است.3
1-3. هویت و عزت
هر انسان، بخش مهمی از هویت خود را از جامعه میگیرد؛ لذا هر فعالیتی -نظیر انتخابات- که موجب تقویت هویت و عزت جامعه شود، هویت افراد جامعه را نیز تقویت میکند.
2. پیامهای برونی انتخابات
اصل انتخابات به عنوان فعلی از افعال جامعه میتواند قوی یا ضعیف بوده و از این جهت متضمن پیامها و محتواهایی باشد. چه بسا اهمیت اصل مشارکت در انتخابات، از محتوای درونی انتخابات(انتخاب اصلح) بیشتر باشد:4
2-1. وحدت و یکپارچگی، اقتدار و عزت
اقتدار، از شاخصههای جامعلای قوی و مستحکم و از گرایشهای فطری فردی و اجتماعی انسان است. «هر ملتی حق دارد و وظیفه دارد که در اقتدار خود بکوشد.»5 و انتخاباتها «مظهر حضور مردم و مظهر نشان دادن اقتدار مردم»6 و محل بروز وحدت و یکپارچگی جامعه است.
2-2. اعتبار بینالمللی و پاسخ به دشمنان
از مهمترین ثمرات انتخابات، خنثی کردن دشمنی دشمنان است.7 یکی از اهداف دائمی جبهۀ دشمن، این است که بین مردم و حاکمیت، دوقطبی به وجود بیاورد. انتخابات از جمله مواردی است که دشمن را در این عرصه مأیوس میکند؛ یعنی نشاندهندۀ ارتباط مستحکم نظام با مردم است و این دوقطبی مورد علاقۀ دشمن را از بین میبرد.
هر اندازه که حضور مردم در انتخابات بیشتر باشد، جوامع بینالمللی هم بر روی نقش آن جامعه در عرصۀ جهانی حساب دیگری باز میکنند. ولی اگر کشورهای منطقه و فرامنطقه با بیمیلی و بیتوجهی مردم نسبت به انتخابات مواجه شوند، طبیعتاً رویۀ آنها در قبال آن جامعه مخرب خواهد بود؛ چرا که حکایت از ضعف پشتوانۀ مردمی دولتمردان دارد.
2-3. تقویت مردمسالاری
افزایش میزان مشارکت در انتخابات، یکی از شاخصههای مهم مردمسالاری در هر کشور است؛ طوری که در هر کشوری به تناسب افزایش میزان مشارکت مردم، رونق دموکراسی افزایش پیدا میکند. این مسئله غیر از آنکه به عنوان رونق و عملی شدن جزئی از قانون اساسی کشور است، بهانه جوییهای کشورهای سودجو را رفع میکند؛ چرا که یکی از بهانههای جهان استکبار برای حملۀ تبلیغاتی، نظامی و سیاسی به کشورهای مقابل خود، ادعای عدم مشارکت و حضور مردم در امور سیاسی و پایین بودن میزان حضور مردم در انتخابات(که نماد مهم دموکراسی است) میباشد. در ادامه ادعا میکند وضعیت و حاکمیت سیاسی مقبول جهان و متناسب با معیارهای بینالمللی در آن کشور وجود ندارد و به همین دلیل لازم است به اقدام نظامی، سیاسی و تبلیغاتی و... علیه آن دست زد.
2-4. اعتماد به حاکمیت
حضور مردمی، برای حاکمیت معنادار است. حضور مردم قبل از آنکه نشانگر اعتقاد قلبی و دینی به نظام باشد، نشانگر اعتماد مردم به حاکمیت است؛ با این بیان که حاکمیت را به عنوان حکومتی که دنبال حقوق انسانی و اجتماعی اوست، قبول دارد و در این راستا با حاکمیت همراه است و پشتوانۀ کشور8 محسوب میشود. طبیعتاً عدم حضور مردم نیز به معنای بیاعتمادی و عدم همراهی مردم با حکومت است.9
2-5. بالارفتن قدرت اجرایی
انتخابات، وحدت و همگرایی را در جامعه افزایش میدهد. وحدت میتواند به عنوان عامل توسعۀ همه جانبه برای رفع مشکلات کشور اثرگذار و مهم باشد. از طرف دیگر مسئولینی که با اقبال و رأی بالاتری به مسئولیت برسند، قدرت اجرایی بالاتری از قِبَل حمایت مردمی خواهند داشت. همانطور که «لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاعُ»10، «هرکس بیشتر مورد اطاعت و پشتیبانی واقع شد، رأی و اندیشهاش پایدارتر خواهد بود.»
2-6. افزایش احساس مسئولیت حاکمیت
زمانی که مسئولان حاکمیت، با رأی و مشارکت بالای مردم انتخاب شوند، چنانکه از قدرت اجرایی بالاتری برخوردار میشوند، احساس مسئولیت، مورد سؤال واقعشدن و ضرورت پاسخگو بودن آنها نیز افزایش مییابد.
2-7. مظهر عقلانیت و بلوغ و پختگی جامعه
انتخابات، قبل از آنکه معرفی فرد باشد، معرف سطح عقلانیت، بلوغ و پختگی گرایشها و سطح معرفت و فرهنگ جامعه است. رشد فرهنگی و عقلانی جامعه، در نوع گرایش نسبت به شعارهای سطحی و عمیق جریانهای مورد انتخاب، متبلور میشود.
2-8. نشانگر هشیاری و زنده بودن جامعه
مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی، نشانگر هشیاری و زنده بودن11 جامعه و خموده و خاموش نبودن آن است. «امید به آینده اگر نباشد، دل نا امید و افسرده وارد میدان انتخاب نمیشود. حضور مردم، حضور جوانها، نشانۀ امیدواری آنها است.»12
3. پیامهای درونی انتخابات
ظاهریترین محتوای انتخابات، انتخاب افرادی به عنوان کارگزار و نماینده است. این وجه از انتخابات، بیشتر از وجوه دیگر در معرض عمل است و به نوعی زیربنای وجوه دیگر محسوب میشود:
3-1. انتخاب لایق، اصلح و کارآمد
انتخابات به عنوان مهمترین عرصۀ حضور مردم -در صحنۀ تصمیمگیری برای تعیین سرنوشت خویش- در جوامع مردم سالار شناخته میشود. در نتیجه، انتخاب نامزدهای مورد نیاز برای تصدی مسئولیتها، اهمیتی معادل تعیین آیندۀ یک نظام و مملکت را دارد. اساس فلسفۀ وجودی انتخابات نیز، آن است که مردم کارگزارانی را انتخاب کنند که احساس میکنند لیاقت و شایستگی چنین مسئولیتی را دارند و از این طریق در سرنوشت اداری و سیاسی کشور مشارکت کنند.13 از این رو عدم شرکت مردم سبب روی کار آمدن افراد نامناسب، نالایق و ناکارآمد میشود.14 تجربههای مکرر ملل مختلف و همچنین ملت ما در دورههای مختلف انتخابات، شاهد قابل اعتنایی بر این مطلب است.
از طرف دیگر منتخبین انتخابات، منتخبین جامعه محسوب میشوند و رفتار و منش آنها، به افراد آن جامعه نیز منتسب میشود. بنابراین، هر نوع برخورد در انتخابات، بازخوردی مستقیم به خود افراد جامعه دارد.
3-2. بالارفتن حق مطالبهگری
مردمی که در انتخابات شرکت کرده و فرد یا افرادی را انتخاب کردهاند، احساس مطالبهگری بیشتری نسبت به افرادی که در انتخابات شرکت نکردهاند در برابر مسئولین خواهند داشت. چرا که خود را در مسئولیت آنها مؤثر میبینند. به عبارتی دیگر، همانطور که مشارکت مردم به کارگزاران قدرت اجرایی میدهد و احساس مسئولیت آنها را میافزاید، حق مطالبهگری، پرسشگری مردم را نیز افزایش میدهد تا مسئولان را در برابر درخواستها و شعارهایشان به چالش بکشند.
در مجموع، انتخابات نه فقط یک وظیفه و نه فقط یک حق، بلکه هم حق و هم وظیفهای عمومی است15 و جلوۀ بسیار زیبا و جذاب مشارکت عمومی بوده،16 هرگاه پرشور شود، کشور را بیمه کرده،17 میتواند روز نویی را برای مردم رقم بزند؛18 از این رو حضور تکتک افراد در آن بسیار مهم است.19
واضح است که ثمرات عقلایی-فطری شرکت در انتخابات، زمانی که تحت عناوین دینی نظیر «نفی سبیل»، «تقویت نظام اسلامی و کیان اسلام» و... قرار بگیرند، ضرورت، نتیجه و شوق به آنها را به توان میرسانند.20 و این مهم، «وظیفهای است الهی، وظیفهای است ملی، وظیفهای است انسانی»21
پینوشتها:
([1]) مقام معظم رهبری، 14/03/1384.
(2) جمهوریت «جمهوری اسلامی» به عنوان صورت و مدل اجرایی کشور(مانند بسیاری از تولیدات و اکتشافات و پیشرفتهای بشری)، تولید شده و مورد تصریح مستقیم و ذاتی اسلام نیست. قالبی است که هم میتواند محتوای اسلامی در آن اجرا شود و هم محتوای غیر اسلامی. حضرت امام در مواضع مختلفی بر این نکته تصریح دارند که جمهوری مورد نظرشان، همان جمهوریتی است که در کشورهای دیگر اجرا میشود؛ یعنی همان اتکا به آرای عمومی. منتها با محتوای اسلام. برای نمونه ر.ک: صحیفۀ امام، ج5، ص 311 ، 514-515، 133 و 380
(3) مقام معظم رهبری، 07/12/1394.
(4) همو، 17/02/1384.
(5) همو، 14/07/1388.
(6) همو، 10/12/1390.
(7) همو، 01/01/1384.
(8) همو، 24/11/1382.
(9) همو، 20/12/1394، 18/12/1390، 10/12/1390، 19/11/1394 و 20/06/1388.
(10) نهج البلاغه، خطبۀ 27.
(11) مقام معظم رهبری، 10/12/1390.
(12) همو، 12/05/1388.
(13) همو، 01/01/1384.
(14) صحیفۀ امام، ج 18، ص 243.
(15) مقام معظم رهبری، 01/01/1384 و 14/03/1372.
(16) همو، 11/02/1384.
(17) همو، 15/07/1377.
(18) همو، 11/02/1384.
(19) همو، 22/09/1385.
(20) همو، 07/01/1371 و 18/12/1390.
(21) صحیفۀ امام، ج 18، ص 381.