پایگاه تخصصی مسجد/محمدرضا نظری؛ تاکنون سخنان زیادی درباره شکاف نسل بیان شده است. این مسأله را میتوان از ابعاد مختلفی همچون جامعهشناسی، مردم شناسی و مدیریت فرهنگی بررسی نمود. با تمام این احوال، شاید نگاه به این مسأله، فارغ از نگاههای محض علمی و به صورت کاربردی برای ترسیم واضحتر چند و چون آن، مناسبتر به نظر آید. ازاینرو سعی کردیم تا مسأله شکاف نسل را در گفتگو با حجتالاسلام والمسلمین دکتر رحیم کارگر بررسی کنیم. ایشان فارغ از مسئولیتهای گوناگون، از سبقه علمی درخشانی برخوردارند. با این حال ویژگی بارز ایشان، دغدغهمند بودن نسبت به مسائل فرهنگی و پرداختن به مشکلات عینی و بیان راهکارهای کاربردی است. به همین منظور برای بررسی شکاف نسل، با ایشان به گفتگو نشستیم.
به نظر میرسد شکاف نسل صرفاً یک مفهوم جمعیتشناسانه که ناظر بر یک یا چند نسل باشد، نیست؛ بلکه این مفهوم ناظر به تفاوت میان یک یا چند گروه و تغییر میان اصول، اهداف و آرمانها است. از منظر جنابعالیعلل پدید آمدن شکاف نسلها چیست؟
شاید مهمترین علت،جهانیشدن و مدرنیزاسیون باشد. یعنی مدرنیته ملزوماتی به همراه داشته است. در یکی از شهرهای صنعتی آمریکا، پژوهشی انجام شد که طی آن مشخص گردید به هر میزان این شهر صنعتی میشود، رفتارها و کنشهای افراد نیز تغییر میکند. مثلاً ارتباطکارگران با خانواده کم شده بود. ناهار در بیرون از خانه و در مدتزمان بیست دقیقه میل میشد. غذاهای مفصل به غذاهای آماده و فست فود تبدیل شده بود. همچنین تفریح مردم کمتر شده بود. این صنعتی شدن باعث بروز رفتارهای مشابه هم شده و مهمترین دلیلش صنعتی شدن بود. حالا چنین تحولی جهانی شده و از منطقه محدودی به کل دنیا سرایت نموده است. در این زمان ما با جهانیدرهمتنیده مواجه هستیم که تغییرات زیادی را داشته است؛ از جمله تغییر در سبک زندگی و نوع نگاهها و رفتارها.
این علت خارجی که به آن اشاره کردید درست و بجا است؛ اما به نظر میرسد نباید از علل داخلی هم غفلت کرد؟
اولاً باید مطالعه شود که ظهور و بروز این گسست، تمام دنیا را در بر گرفته است یا خیر؟ پاسخ مثبت است؛ اما شکلهای آن در جوامع غربی و شرقی، مسیحی و مسلمان متفاوت است.
شاید در تمام دنیا یکی باشد؛ اما در برخی حوزهها تفاوتی صورت نگرفته است. مثلاً نوع نگاه اقتصادی در آمریکا از دهه 1960 به این سو تغییر جدی نداشته است؟
نکته اینجا است که ما باید در برابر این شکاف تسلیم شویم یا خیر؟ ممکن است در آمریکا در برابر این موضوع تسلیم شده باشند. اما آیا این تحولات را باید به شکل بیماری و ناهنجاری مشاهده کرد یا خیر؟ طبیعتاًدر جامعه ما نوع نگاه به شکاف نسل متفاوت از غرب است. چون نوع نگاه فرق میکند، شکل آنهم متفاوت است و حتی نمودش در خانوادههای مذهبی بیشتر از خانوادههای دیگر است؛ زیرا خانوادههای مذهبی سنتیتر هستند. این در حالی است که در خانوادههای مدرن، سنت خیلی پردازش نمیشود. من تقاضا میکنم به این نکته التفات داشته باشید که شکل تعارضات در این جامعۀسیساله با تمام دنیا متفاوت است؛چراکه در زمینههای اعتقادی و بینشی شکاف وجود دارد. یعنی در این جامعه باورهای افراد پا به سن گذاشته با جوانان متفاوت است. جوانان شکاکتر و دیراقناعتر هستند. در زمینه گرایشها هم همینطور است. به صورت کاملاً ملموس مشاهده میکنیم که علایق نسل گذشته با نسل جدید زمین تا آسمان تفاوت دارد. گرایش نسل جدید برخاسته از تبلیغات جهانی و شبکههای اجتماعی است.
با تمامی این تفاصیل آیا شکاف نسلی در ایران اتفاق افتاده است و ما میتوانیم بگوییم بین ما و نسل جوان فاصله است؟ برخی متفکران سه نوع تحلیل دربارة شکاف نسل دارند. عدهای وجود شکاف نسل را توهم میدانند. برخی دیگر قائل به شکاف عمیق هستند وعدهای نیز نظری میانۀ این دو قول انتخاب کردهاند. این دسته به پیوستگی میان نسلها ودرعینحال وجود تفاصل میان آنها اعتقاد دارند. نظر جنابعالی چیست؟
به نظرم نباید به این سادگی تقسیم کرد؛ چون ما با پدیدههایی مواجه هستیم که تکبعدی نیست؛ بلکه موضوعهای مختلفی درهمتنیده است؛ موضوعاتی همچون جهانیشدن، فردیتگرایی، اومانیسم و تکنولوژی که همگی بر شکاف نسل تأثیر دارد. سؤال این است که باید چگونه با آن مواجه شد؟ به نظرم این پدیده گستردگی فراوانی دارد، اما در نمودهای خودش، مثل نوع آرایش، نوع سخن گفتن ومد عمق ندارد. اگر ما گسلها را در بخشهای مربوط به خودشان رصد کنیم و برنامهریزی داشته باشیم، بهراحتی میتوانیم با آن مقابله کنیم.
در مسأله سبک زندگی چند تفاوت به نظر میآید؛ مثل تفاوت در آرمانها و هدفها، تفاوت در مفاهیم نسلها، مثل مفهوم مستضعف و مستکبر کهدر گذشته معنا داشت،اما امروزه این مفاهیم کمتر توسط نسل جوان پردازش میشود. یا تفاوت میان الگویابی میان دو نسل که زمانی الگوی نسل سابق، امام بود؛ اما اکنون سِلِبریتیها دل بسیاری از جوانان را ربودهاند. تفاوت در اصطلاحات نیز نقش مهمی در سبک زندگی دارد. تفاوت در ظاهر و نوع پوشش و مهمتر از همةاینها تفاوت در نوع نگاه به معنای زندگی.
به نظرم این روند طبیعی نیست و تحریف معنایی و بینشی صورت گرفته است؛زیرا علایق و گرایشهابهشدت کاهش پیدا کرده و ظاهری و مادی شده که تبلیغات جهانی در آنها کمتأثیر نبوده است. این امر سبب شدهتحریفهای فکری و معنایی صورت گیرد. مثلاً در تعریف از توحید تحریف صورت پذیرفته است. به این صورت که خدا راموجودبسیار رئوف معرفی میکنند که فقط با دل آدمها کار دارد. یا معنای معاد را فراموش نمودهاند؛ گویی هر چه هست در این دنیا است. در حوزه نبوت و امامت هم شبیه این تحریفها اتفاق میافتد. برخی تحریفها در حوزه کنش است. در دین عمل صالح مبتنی بر نیت صالح اهمیت دارد؛ نه دل صاف بهتنهایی. این تحریفهابهشدتتبلیغمیشوند و جوانان به آنها گرایش دارند. خود چنین برداشتهایی سبب پدید آمدن گسل نسلها خواهد شد. این تحریفها سبب پدید آمدن خانواده با یک شکل تعریفشده نخواهدشد و در آینده هشت تا ده نوع خانواده به وجود خواهد آمد.
نکته جالبی است.میشود به چند مورد اشاره بفرمایید.
خانواده یکنفره، خانواده دونفره و بیگانه از هم، خانواده معمولی، مادر با فرزند، پدر با فرزند، زوجی که نمیخواهند فرزند داشته باشند، خواهر و برادری که به دور از پدر و مادر زندگی میکنند و... همةاینهامیتواندمثالهای این مسأله باشند که در تهران امروز میتوانآنها را مشاهده کرد.
چرا نسل جدید این آرمانها رافراموش کرده است؟
مسألهفاجعهبارتر این است که خود نسل قدیم در حال فراموش کردناین آرمانها است. جا دارد به نکتۀ مهمی اشاره کنم و آن اینکهآیا شکاف نسلها بیشتر از ناحیه نسل جدید است یا نسل قدیم؟ اعتقاد من این است که بیشتر از ناحیه نسل قدیم است؛ زیرا نسل گذشته فقط خودش را دیده و فقطبر چیزهایی که یاد گرفته تمرکز کرده است.غافل از آنکه در عصر جدید باید یاد بگیریم که افق فکری خودمان را بالا ببریم. ما هیچوقتبرای ایجاد جامعة جهانی قدمی برنداشتهایم؛ درحالیکه در دین اسلام یکی از مهمترین مسائل، جامعه واحد جهانی است. نسل قدیم برای اینها فکر و برنامهریزینکرده است. از این منظر ما با پدیده جهانیشدن روبهرو هستیم و نسل قدیم از این قافله عقب افتاده است. ما به نسلی نیاز داریم که همه را با هم ببیند و همة نیازها و فکرها را با هم لحاظ کند. اگر در جامعه بنا بر انسجام، همدلی و نزدیکی فکری باشد، چنین جامعهایی موفق خواهد بود. پس نباید از قافله تغییرات جا ماند. ما نهتنها الان عقب هستیم، بلکه در ده سال آینده به میزان صد سال عقب خواهیم رفت. بنده این را به عنوان یک آیندهپژوه به شما میگویم. نمونه بارز آن شبکههای اجتماعی است. آمار دادهاند که بیست میلیون ایرانی در فیسبوک عضو هستند.
اتفاقاً یکی از پرسشهای بنده مسأله تأثیر فضای مجازی بر شکاف نسل است؛ اما به نظرم باید پیش از طرح این مسأله به سراغ مدرنیته رفت. طبیعتاً دنیای مدرن خالق یکسری ارزشها و هنجارهای جدید بوده و پذیرش این هنجارها از سوی نسل جدید سبب تضاد رفتاری با نسل قدیم شده است. دنیای مدرن چه نقشی در شکاف نسلها ـ چهدر عرصه عمومی وچه در عرصه فردی ـداشته است؟
فضای مجازی فضای دو جهانیشدن است.
یعنی ما دو هویت داریم؟
بله، یکی هویت حقیقی و دیگری فضای مجازی که با آن روبهرو هستیم. مشکل آنجا پدید میآید که میان این دوجهان تضاد و کشمکش به وجود بیاید. هر یک از این دو فضا ملزومات مختص به خود دارند. مثلاًلازمه فضای حقیقی، رعایت اخلاق و عمل صالح، قانونمداری، مسئولیتمداری، وحدت، انسجام و هویت اجتماعی مشترک است. اما لازمه فضای مجازی،ازهمگسیختگی، عدم مسئولیتپذیری، عدم مدیریت و کنترل، عدم رازداری، عرضه هر نوع محصول و ارائه فرومایهترین محصولات تولیدی است. این دو نگاه با یکدیگر تعارض دارند. این در تمام بخشها، حتی شهرنشینی و معماری خود را نشان میدهد. البته مسائل خیلی خوبی نیز در فضای مجازی وجود دارد که میتوان بهبانکداری الکترونیکی، دولت الکترونیک، شبکههای اجتماعی مناسب و خرید آنلاین اشارهکرد. هر وقت دوجهانی شدن را فهمیدیم،آنوقتمیتوانیم پدیده شکاف نسل را در بستر مدرنیته تحلیل کنیم. تمامی حرف من این است که ما نگاهمان درست و واقعی نیست و در نتیجه تعاملمان هم درست نیست.
آیا این فضای مجازی قابلیت آن را ندارد که بتوانیم سبک زندگی خود ما را ترویج کنیم؟
میشود؛ اما مدیریت فضای مجازی و محصولات ارائهشده با ما نیست؛ در نتیجه نمودهای آن خارج از قوه مدیریت ما است. سخن اینجا است که باید چهکاری انجام دهیم تا بتوانیم مدیریت را به دست بگیریم؟ باید با مدیریت صحیح وفعالیتهای فرهنگی مناسب، محصولات فرهنگی متناسب با نیاز نسل جدید را ارائه دهیم.چنانچهاین اقدامات را انجام دهیم، تازه به اول خط رسیدهایم. مرحله مهمتر ترسیم چشمانداز فرهنگی برای جامعه است. باید بدانیم بیست سال دیگر در مسأله فرهنگی یا فضای مجازی در کجا باید قرار بگیریم