یکشنبه / ۷ آذر ۱۳۹۵ / ۱۴:۱۴
سرویس : دین و اندیشه
کد خبر : ۲۷۲۶۱
گزارشگر : سید پویان حسین‌پور
مقاله / ابوذر ذرین

شیوه پیامبر(ص) در مواجهه با نابسامانی‌های اجتماعی

اسلام مدارا با توده‌ مردم، اعم از مخالف و موافق را ضروری دانسته، احکام و سیاست را بدون تبعیض بین آنان اجرا می‌کند. تاریخ اسلام، از ابتدا و در دوران 250 ساله عصر امامت، گواه رحمت و ملایمت اوصیای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان سرسلسله این الگو است.

(یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵) ۱۴:۱۴

پایگاه تخصصی مسجد: پیامبر اکرم(ص)نه تنها آخرین پیامبر مبعوث‌شده از جانب خدای متعال که به‌عنوان نقطه اوج جریان هدایت بشری به شمار می‌روند و از این‌رو، آموزه‌های نبی مکرم اسلام(ص)، در شمار کارآمدترین و باارزش‌ترین آموزه‌های موردنیاز تمام نسل‌ها شناخته می‌شود. یکی از ابعاد اصلی این آموزه‌ها را می‌توان در حوزه مدیریت اجتماعی و اصلاح‌گری در جامعه جست‌وجو کرد. مقاله پیش‌رو که به قلم «ابوذر زرین»، پژوهشگر سیره اهل‌بیت علیهم السلام به رشته تحریر درآمده است، به بررسی سیره پیامبر(ص) در مواجهه با چالش‌های اجتماعی می‌پردازد:

 

 پیامبر گرامی اسلامی (صلی‌الله علیه و آله) در برخورد با چالش‌های اجتماعی به سه شیوه عمل می‌کردند:

1. شیوه مدارا و رحمت؛

2. شیوه مبارزه با معاند؛

3. شیوه استخدام وسیله مشروع.

1.‌ شیوه مدارا و رحمت

الف) جایگاه مدارا در اسلام
اسلام مدارا با توده‌ مردم، اعم از مخالف و موافق را ضروری دانسته، احکام و سیاست را بدون تبعیض بین آنان اجرا می‌کند. تاریخ اسلام، از ابتدا و در دوران 250 ساله عصر امامت، گواه رحمت و ملایمت اوصیای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان سرسلسله این الگو است. آنان در مدیریت خود، همواره بر این اصل تأکید می‌ورزید؛ چنان‌که حضرت رسول در روایتی ‌فرمودند: «أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ، أَذَلُّ النَّاسِ مَنْ أَهَانَ النَّاسَ؛1 عاقل‌ترین مردم کسی است که بیشتر با دیگران مدارا کند، و خوارترین مردم کسی است که آنان را مورد تحقیر و توهین قرار دهد».

با تکیه بر روایات متعدد از پیامبر، می‌توان گفت: از جمله اصول مهم دین اسلام، اصل سمحه و سهله بودن دین اسلام و مخالفت با هر گونه سخت‌گیری بی‌مورد است؛ چنان‌که از پیامبر نقل شده که فرمود: «من با دین یکتاگرای با گذشت ـ یا آسان ـ مبعوث شده‌ام و هر کس با سنت من مخالف ورزد، از من نیست».2

باید توجه داشت هیچ‌گاه منظور از مدارا نسبت به مخالفان زیر پا گذاشتن اصول دین و تعالیم ضروری آن نیست، بلکه آسان‌گیری اولاً، در اصل پذیرش دین است که هیچ‌گونه اجبار و اکراهی در آن نیست؛ ثانیاً، در عمل به احکام دین است، تا جایی که اصول آن حفظ شود.

ب) نمونه‌های مدارا در سیره نبوی

1. عبدالله ‌بن ابی، رئیس منافقان مدینه بود که علی‌‌رغم اقدامات و خیانت‌هایش در مراحل گوناگون، پیامبر علیه او اقدامی نکرد. او در مدینه از جایگاهی بالا برخوردار بود و پیامبر با او مدارا می‌کرد. پس از غزوه «بنی‌المصطلق»، به دنبال برخی مسائل، او گفت: «لَئِن رَّجَعْنَا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ».3 کنایه از اینکه پس از برگشت به مدینه، پیامبر را از آنجا بیرون می‌کند. این خبر به پیامبر رسید و اصحاب خواستار برخورد شدید با او شدند، تا جایی که مسئله قتل او شایع گردید. پسرش از پیامبر خواست: اگر چنین است، او خود عامل این حکم باشد تا مبادا او بخواهد قاتل پدرش را بکشد و دستش به خون مسلمانی آغشته شود. اما پیامبر در پاسخ او فرمود: چنین حکمی مطرح نیست.

2. نبتل‌ بن الحرث؛ همان کسی که درباره پیامبر گفت: «اِنّما محمّدٌ اُذنٌ...» که آیه نازل شد: «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ».4 پیامبر درباره او فرمود: «مَن اَحبَّ أَن ینظُرَ الی الشیطانِ فلینظُر الی نَبتل بنِ الحرثِ».5 اما با وجود این، دستوری از پیامبردر مقابله با او صادر نشد.

3. زید بن ‌الصلیت؛ وقتی شتر پیغمبر گم شد و همه به دنبال شتر می‌گشتند، او به کنایه و طعنه گفت: چگونه ادعای پیامبری می‌کند، در حالی که نمی‌داند شترش کجاست؟ پیامبر به علم غیب، جای دقیق شتر را فرمود و اصحاب رفتند و همانجا شتر را یافتند؛ اما برخوردی از پیامبر علیه او گزارش نشده است.6

2. شیوه مبارزه با معاند
با وجود موارد زیادی از مدارا در رفتار و سیره نبوی، نمونه‌های برخورد تند و غیرقابل‌انعطاف‌ نیز در سیره عملی ایشان وجود دارند. آنجا که اساس و بنیان دین هدف گرفته شود و اقدامات مخالفان در مقابل اصول تغییرناپذیر دین اسلام و به منظور از بین ‌بردن آن باشد، رفتار پیامبر متعصبانه و انعطاف‌ناپذیر است و در غیر این موارد، با مدارا؛ چراکه ماهیت و فلسفه دین همان اصول تغییرناپذیر است که با از بین‌ رفتن آن، دینی نخواهد بود و لغزش و بی‌توجهی در این موارد، هرگز جایی نخواهد داشت؛ اصولی مانند: عدالت، ظلم‌ستیزی، مبارزه با شرک و کفر و ستایش خداوند.

الف) عدم تسامح در عدالت اجتماعی و حقوق مردم
جایی که عدالت اجتماعی و حقوق افراد دیگر مطرح است، تسامح در کار نیست و باید با قاطعیت برخورد نمود. نمونه‌های متخلفان اجتماعی که در صدر اسلام از سوی پیامبر و دوران ائمه اطهار (علیهم السلام) برخوردهایی با آنان شده عبارتند از:

1. غارتگران بیت‌المال، که به شدت با آنان برخورد می‌شد. دستورها و توبیخ‌های فراوانی از دوران حکومت امام علی (علیه السلام) نسبت به والیان متخلف رسیده است.

2. اخلالگران امنیت اجتماعی. این زمینه، هم بُعد مادی امنیت اجتماعی ر اشامل می‌شود، مانند سرقت، و هم بُعد معنوی و فکری امنیت جامعه را فرا می‌گیرد که ارتداد و بدعت نمونه‌های اخلال در امنیت فکری جامعه‌اند.

حضرت علی (علیه السلام) در جواب عبید بن بشر خثعمی درباره کیفر راهزن فرمود: «کسی که راه را گرفته و انسانی را کشته و اموالی نیز برده است، دست و پایش بریده و به دار آویخته می‌شود، کسی که فقط راه را گرفته و انسانی را کشته و مالی نبرده است، کشته می‌شود، و کسی که راه را بسته و فقط مالی برده است، دست و پایش بریده می‌شود، و کسی که راه را گرفته، ولی مالی نبرده و کسی را هم نکشته است، تبعید می‌شود».7

ب) نمونه‌هایی از برخورد پیامبر (صلی الله علیه و آله) با معاندان
بیشترین برخورد عملی پیامبر با یهودیان و مشرکانی بود که در مقابله با پیامبر و دین اسلام، اقدامات عملی داشتند. دو پیمان عمومی و خصوصی با سه طایفه بزرگ یهودیان مدینه (بنی‌قریظه، بنی‌نضیر، بنی‌قینقاع) منعقد شد، اما آنان ضمن نقض پیمان‌های خود، دست به اقدامات آشکاری علیه مسلمانان زدند که پیامبر چاره‌ای جز برخورد عملی نداشت. در ادامه، مواردی از برخورد پیامبر با این عده ارائه می‌گردد:

1. کعب ‌بن اشرف: اصل او از قبیله طی بود، ولی پدرش به خاطر خونی که از قبیله خویش ریخت، به مدینه آمد و به «بنی نضیر» پیوست. مادر کعب، دختر ابوحقیق، شخصیت شناخته‌شده بنی‌نضیر بود و خود کعب نیز در میان یهودیان جایگاهی داشت. او دائم به فتنه‌انگیزی علیه مسلمانان دست می‌زد؛ به همین دلیل، پیامبر فرمود: کیست که شر او را کم کند؟ محمد بن مسلمه داوطلب شد و به همراه ابونائله و سه نفر دیگر از اوسیان، شبانه او را به قتل رساندند.8

2. ابو رافع سلّام بن ‌ابی‌حقیق: او از قبیله بنی‌نضیر بود و همراه آنان به «خیبر» کوچ کرد. ابن‌هشام به نقل از ابن‌اسحاق می‌گوید: ‌اوس و خزرج، که در انجام دستورهای رسول خدا با هم به رقابت می‌پرداختند، پس از کشته‌ ‌شدن کعب‌ بن اشرف به دست اوسیان، به فکر اقدامی مشابه بودند؛ لذا از پیامبر دستور قتل ابورافع را گرفتند، شبانه به خانه ابورافع رفتند و با ترفندی او را به قتل رساندند.9

علاوه بر یهودیان، مشرکان قریش در مکه و بعضی از منافقان مدینه نیز اقداماتی علیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشتند که منجر به برخورد عملی پیامبر با آنان شد که به یک نمونه آن اشاره می‌شود: پیامبر دستور قتل معاویه ‌بن مغیره را صادر نمود؛ زیرا در جنگ احد، بعضی از اعضای حضرت حمزه (علیه السلام) را قطع کرده بود.10

3. شیوه استخدام وسیله مشروع
یکی از شیوه‌های برخورد پیامبر با ناهنجاری‌ها این بود که همیشه برای رسیدن به یک هدف مشروع و صحیح، از وسیله و ابزار مشروع و صحیح استفاده می‌کردند و حتی لحظه‌ای هم به اطرافیان خود اجازه نمی‌دادند که در این راه به وسائل و ابزارهای نامشروع و غیر صحیح متوسل شوند.

نتیجه
در بررسی سیره عملی پیامبر و برخورد آن حضرت با افرادی که مرتکب ناهنجاری‌ها در جامعه می‌شدند، باید گفت: با توجه به وظیفه اصلی پیامبران مبنی بر هدایت جامعه به سوی سعادت و کمال، و ابلاغ پیام الهی، اصل اساسی حاکم بر رفتار آنها، به‌ویژه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، اصل رحمت، محبت و شفقت بود. هدف اصلی آن حضرت، جذب مردم به سوی خود و دین اسلام بود. وقتی هدف چنین باشد، رفتار نیز در راستای آن خواهد بود. آنچه بیشتر در رفتار نبوی بروز داشت و جلوه می‌نمود، مدارا با مخالفان بود. تا آنجا که ممکن بود، پیامبر مدارا می‌نمود و از خطاها چشم‌پوشی می کرد. اما وقتی مخالفان، اساس دعوت پیامبر و اصول تغییرناپذیر دین را هدف قرار می‌دادند و به اقدامات عملی در این راه دست می زدند دیگر مدارا و مسامحه جایی نداشت و پیامبر چاره‌ای جز برخورد همراه با خشونت نداشت و این نوع برخورد همواره در راستای حفظ دین و هدایت مردم صورت می‌گرفت.

آن حضرت هیچگاه برای برخورد با ناهنجاری‌های اخلاقی و معنوی در جامعه و از بین ‌بردن آنها به وسایل و روش‌های غیرمشروع دست نمی‌زدند و برای تبلیغ اسلام از کارهای ضد تبلیغ و ضد دین استفاده نمی‌کردند؛ چون معتقد بودند که هدف وسیله را توجیه نمی‌کند و هر قدر هدف عالی باشد، باز نباید از وسایل رسیدن به آن هدف غافل بود و آنها نیز باید صحیح و مشروع باشند.

پی‌نوشت:

1. من لایحضره الفقیه، ج4، ص394.

2. ابن هشام، زندگانی محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبر اسلام، ترجمه سید هاشم رسولی، ج2، ص198.

3. منافقین: 8.

4. توبه: 61.

5. حیاة النبی و سیرته، ص321.

6. همان، ص328.

7. وسائل الشیعه، ج28، باب 1، ص301.

8. الصحیح من سیرة النبی، ج6، ص35.

9. فروغ ابدیت، ج2، ص159.

10. ناسخ التواریخ، ص944.

(یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵) ۱۴:۱۴
https://news.masjed.ir/u/m59
اظهار نظر
امتیاز را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید