یکشنبه / ۴ مهر ۱۳۹۵ / ۱۳:۱۶
سرویس : اجتماعی
کد خبر : ۲۶۵۸۱
گزارشگر : سید پویان حسین‌پور
مساجد در دوران دفاع مقدس

یادبود حاج‌خانم مهتدی از بانوان مسجدی محله تسلیحات

با شروع جنگ تحمیلی هم طبقه بالای منزل ما و مسجد پایگاه جمع آوری کمک های مردمی در جبهه بود. مادر هر روز در آماده کردن و تجهیز کردن کمک های مردمی به پشت جبهه فعالیت می کرد.

(یکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵) ۱۳:۱۶

پایگاه تخصصی مسجد ـ مرضیه وثوقی: به محله تسلیحات که می‌روی از زبان قدیمی‌های محل اسم حاج خانم را به عنوان بانوی انقلابی می‌شنوی. بارها و بارها در مناسبت‌های مختلف از فعالیت‌های حاجیه خانم «سکینه مهتدی» در قبل و بعد از انقلاب  و در زمان جنگ تحمیلی در مسجد جامع فاطمیه و بیت الزهرای(س) منزلشان گفته بودند. به دلیل فوت این بانوی بلند آوازه و انقلابی گفتگویی با دختر ایشان «ربابه مهتدی» در مورد فعالیت های وی داشتیم. این مصاحبه، یاد و ذکر خیر ما، از بانوی انقلابی محله تسلیحات است.


خانم مهندی  

ریشه‌های انقلابی خانواده

خانواده ما عقبه و پیشینه فعالیت مذهبی و انقلابی دارد. مادربزرگ من حاجیه خانم صادقی نیز سال های قبل از انقلاب، در هزار دستگاه نازی آباد مبلغ دینی بودند و پدر مرحوم من حاج علی مهتدی، در سال 1342 از کفن پوشان پیشوای ورامین بود. به همبن دلیل مادر و به طبع آن من و بقیه خانواده نیز در متن انقلاب قرار گرفتیم.تا جایی که به خاطر دارم در دوران کودکی به همراه مادر بزرگم به قم می رفتم و از آنجا اعلامیه به تهران می آوردیم.

داروهایی که در شب حکومت نظامی به بیمارستان رساند

شب 21 بهمن 1357 بود که گاردی ها با تانک به بیمارستان بوعلی در خیابان دماوند حمله کردند. بیمارستان در محاصره تانک ها و نیروهای گاردی بود و اجازه کمک رسانی به مجروحان را به داخل بیمارستان نمی دادند. پدرم آن زمان بهیار بیمارستان بود. به منزل زنگ زد که نیاز مبرم و ضروری به ملحفه و دارو و تجهیزات پزشکی برای مجروحان داریم.

داروهارا روی کولم می گذارم و به بیمارستان  می رسانم

 مادرم با برادر کوچک ترش، قاسم که مسئول پایگاه مردمی شرق تهران بود تماس گرفت تا با هم وسایل را به بیمارستان منتقل کنند. در محله مادرم حسن آقای برنج فروش، وانت داشت .تا جایی که ممکن بود با ماشین وسایل را انتقال داده بودند.حسن آقا به مادر گقته بود: «خانم مهتدی برگردیم»

مادرم به حسن آقا گفته بود: «شما برگرد، من داروها را روی کولم می گذارم و به بیمارستان می رسانم.». بالاخره بعد از کلنجار رفتن با حسن آقا و راضی کردن او، مادرم داروها و ملحفه ها را روی کولش گذاشت و به هر زحمتی که بود به بیمارستان رساند و به پدرم تحویل داد. بعدا این ماجرا توسط حسن آقا بازگو شد و تا سال ها مردم محل از کمکی که مادرم  به یاری خدا به مجروحان بیمارستان کرده بود، یاد می کردند.

اعلامیه‌ها را  با دستگاه استنسیل تکثیر می کردیم

خانواده ما اعلامیه هم تکثیر می کردند. یکی از همسایگان ما ساواکی بود و تمام حرکات در محل را زیرنظر داشت. برادرانم در منزل یک دستگاه استنسیل داشتند و با دوستانمان اعلامیه پخش می کردند. برای اینکه همسایه مان متوجه نشود، با نور چراغ گردسوز کار می کردند. آن زمان در محله تسلیحات، مسجد امام حسین(ع) هسته فعالیت های انقلابی بود. بعد از تکثیر، برادرهایم اعلامیه ها را به مسجد می بردند. همینکه نمازگزاران به سجده می رفتند، اعلامیه ها را در جامهری یا جاکفشی قرار می دادند و با سرعت خارج می شدند. مادر در همه این کارها مشوق همه خانواده بود و از اینگونه فعالیت هایمان حمایت می کرد.

امام آمد

روزی که امام(ره) به ایران آمد، همه خانواده تا صبح بیدار بودیم و ساندویچ درست می کردیم. آقای دهناد همسایه مان اتوبوس داشت؛ اما گازوئیل آن اندک بود. مادرم با هر زحمتی که بود، گازوئیل  تهیه کرد و اهالی محل را جمع کرد و با اتوبوس به بهشت زهرا(س) رفتیم. صبح زود آنجا بودیم؛ طوری که نماز صبح را آنجا خواندیم.

مادر مقید به شرکت در راهپیمایی بود

بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا ما هرشب به همراه مادر و دایی ها برای تجمع به لانه جاسوسی  می رفتیم. هواخیلی سر بود و باران می آمد. ما همراه خود پتو می بردیم و داخل پیت روغن، آتش روشن می کردیم. مادرم تا آخرین سال عمرش مقید به شرکت در راهپیمایی ها بود. وقتی مریض بود و توان راه رفتن نداشت، او را در ویلچر می گذاشتیم و به راهپیمایی می بردیم.

 کمک به جبهه ها

بعد از انقلاب مسجد جامع فاطمیه، مرکز فعالیت‌های انقلابی محله تسلیحات بود. یکی از کارهایی که سال‌های اولیه انقلاب انجام می شد جهاد سازندگی بود. مادر اکثر جمعه ها اهالی محله را جمع می کرد و برای دروی گندم و جو به روستاهای اطراف می برد. با شروع جنگ تحمیلی هم طبقه بالای منزل ما و مسجد پایگاه جمع آوری کمک های مردمی در جبهه بود. مادر هر روز در آماده کردن و تجهیز کردن کمک های مردمی به پشت جبهه فعالیت می کرد و حتی چندبار هم برای رساندن کمک های پشت جبهه، به سنندج و مریوان رفته بودند.

بعد از جنگ هم دست از فعالیت‌های خود برنداشت

سال 76 پدرم خانه قدیمیمان را خراب کردند و دوباره ساختند. مادر پارکینگ منزل را تبدیل به بیت الزهرا(س) کرد. در بیت الزهرا(س) هر سه شنبه نماز امام زمان(عج) و دعای توسل برقرار بود. البته اقدامات خیریه هم مادر انجام می دادند. با کمک خیّران محل، سالی 2بار ماه رمضان و عید برای 120 نفر از افراد بی بضاعت محله، آذوقه فراهم می کردند. تهیه جهیزیه نیز جزء فعالیت مادر بود. سعی ما هم این است که به امید خدا فعالیت های مادر را ادامه دهیم.

(یکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵) ۱۳:۱۶
https://news.masjed.ir/u/lqj
اظهار نظر
امتیاز را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید